یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی
محمدوحیدصافی اصفهانی
عبد مسکین!

و در اعتبارات دنیا، طلبه دانشجوی مقطع دکتری رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) تهران

این وب نوشت، محملی است برای به اشتراک گذاری برخی تاملات، دل نوشته‌ها و یادداشت ها در حوزه‌ی مباحث اخلاقی، عقیدتی، فرهنگی، ارتباطاتی، سیاسی، اجتماعی، خاطرات آموزنده و ...

نقل کلیه‌ی مطالب بدون ذکر منبع بلامانع است.

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

چرا گناه می کنیم؟   


جرعه هایی برای تحول قلب و جان !(یادداشت دهم)


گناه می کنیم چون اهل ایثار نیستیم!


بسم الله 

بدن هایمان به راحتی عادت کرده است و وقتی حرف از سختی کشیدن و یا ایثار مطرح می‌شود، نگران منافع و راحتی خودمان می‌شویم. اکسیر اعظم عبودیت و رسیدن به مقامات ملکوتیه که همان ایثار و گذشتن از خواسته‌ی خود برای تحقق خواسته‌های برادران ایمانی مان هست را قلباً نمی‌پسندیم و از آن به ساده لوحی تعبیر می‌کنیم و آن را منافی زیرکی و زرنگی می‌دانیم و به فرد ایثارگر، ساده لوح و بی تدبیر می‌گوییم.

غافل از آن که گذشتن از خواسته‌ی خود است که زمین قلب آدمی را برای پاشیدن بذر عشق الهی و خواست خدایی و آنچه او می‌پسندد مهیا می‌کند. اگر قلب را از خواسته‌های خود پاک کردیم و آن را عادت دادیم که به راحتی از خواستن بگذرد، آن‌گاه است که خواسته‌های الهی در قلبمان متجلی می‌شود. تا زمانی که قلب پر است از امیال و خواست‌های خود، شیطان نیز فرصت را مغتنم می‌بیند برای بهره‌برداری از دل پرخواسته! این جاست که نفس آدمی لذت ابتدایی و اندک و راحتی ظاهری و پوشالی معصیت را به سختی و دشواری ظاهری عبادت الهی ترجیح داده و گناه رخ می‌دهد!

پس چه زیبا می‌شود ایثارگری و رفع خواست های برادران ایمانی خود برای رهایی از بند معصیت!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۳
محمدوحید صافی اصفهانی
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ب.ظ

از نظریه‌ی فرهنگ تا سیاستگذاری فرهنگی

دوره‌ی آموزشی تخصصی

از نظریه‌ی فرهنگ تا سیاستگذاری فرهنگی

ویژه‌ی دانشجویان و اندیشه ورزان علوم اجتماعی و فرهنگی و سایر علاقه مندان

مدرس: محمدوحیدصافی اصفهانی

در 16 جلسه‌ی آموزشی 2 ساعته 


ثبت نام در دوره به یکی از دو روش ذیل انجام می پذیرد:

الف: از طریق تماس تلفنی با شماره 03132302537 و 03132304937 و ارائه مشخصات و واریز هزینه به شماره کارت بانک رسالت به نام مجمع بینش مطهر به شماره 7355-2953-7210-5041 

ب: به صورت مراجعه حضوری به مجمع فرهنگی بینش مطهر به نشانی:

میدان احمدآباد- خیابان جی- بعدازچهارراه پروین- خیابان شهید رضاخراسانی(جنب استخر ساحل)- کوچه انقلاب - ساختمان مجمع بینش مطهر(بجز روزهای تعطیل )همه روزه از ساعت ( 8 الی 14) و ( 16 الی 19) با در دست داشتن کارت ملی ، یک قطعه عکس 3*4 و هزینه ثبت نام.

 

v    لازم به ذکر است بسته به تعداد افراد ثبت نامی و در صورت به حدنصاب رسیدن کلاس دوره تشکیل خواهد شد.

v    مکان برگزاری دوره در ساختمان مجمع بینش مطهر به آدرس: میدان احمدآباد- خیابان جی- بعدازچهارراه پروین- خیابان شهید رضاخراسانی(جنب استخر ساحل)- کوچه انقلاب خواهد بود.

v    زمان برگزاری دوره روزها آخر هفته به صورت هفتگی و یا هر دوهفته یکبار خواهد بود و پس از تشکیل اولین جلسه‌ی کلاس، زمانبدی جلسات بعدی کلاس تا پایان دوره با توافق استاد و مخاطبین دوره برنامه‌ریزی خواهد شد.

v    افرادی که ثبت نام نموده و هزینه پرداخت کرده اند در صورت انصراف تنها تا قبل از جلسه دوم هزینه عودت داده می‌شود.

v    هزینه ثبت نام(128000 تومان(جلسه ای 8000 تومان)) شامل: هزینه 16 جلسه کلاس 2 ساعته و ارائه‌ی گواهینامه پایان دوره تخصصی می باشد.

v    به همراه آوردن کپی کارت ملی و دو قطعه عکس 4*3 جهت تکمیل پرونده و صدور گواهینامه پایان دوره الزامی می‌باشد. 


یادداشت مدرس دوره:

 (پیش از ثبت نام مطالعه شود.)

 

بسمه تعالی

 

بُعدنگری یا جزء‌نگری در تمایز حدود مسائل  علوم اجتماعی

با فرض پذیرش صحّت اصل تخصّص و این که به طور مثال یک عالم سیاسی فقط قصد پرداختن به مسائل سیاسی را دارد، یک عالم علم اقتصاد فقط می‌خواهد به مسائل اقتصادی بپردازد و یک سیاستگذار فرهنگی هم بناست صرفاً به مسائل فرهنگی و ارتباطاتی بپردازد و بنا نیست که کلّ انسان، با تمام ابعادش را صرفاً یک متخصّص مورد توجه قرار دهد، یک سوال ثانوی پیش می‌آید و آن مقوله‌ی تعریف و چیستی این مفاهیم است. این که اساساً سیاست، اقتصاد و فرهنگ هرکدام چه هستند و عالِم هر علم دقیقاً باید بداند که می‌خواهد به چه سنخ مسائلی بپردازد و چه سنخ مسائلی سیاسی محسوب می‌شوند، کدامیک اقتصادی و کدامیک از جنس فرهنگ هستند. طبیعتاً وقتی از یک مکانیک خودرو پرسیده می‌شود: حوزه‌ی کاری تو چیست؟ می گوید: حوزه‌ی فعّالیت من تعمیر خودرو است و چون ما می‌دانیم که خودرو چیست، لذا حوزه‌ی کاری آن را هم به سادگی خواهیم شناخت و بر ما تصدیق می‌شود که مکانیک با لپ تاپ، هواپیما، مخازن نفت و بسیاری از پدیده های دیگر که درحوزه‌ی کاری او نیست ربط و نسبت تنگاتنگی ندارد. این جا هم به همین شکل است، وقتی عالِم فرهنگی دریافت که فرهنگ چیست، متعاقباً هم خواهد دانست که باید به چه سنخ مسائلی بپردازد و متولی چه پدیده‌هایی است. پس ابتدا باید دانست که فرهنگ چیست، ماهیت آن چیست و ما به چه مسائلی فرهنگی می‌گوییم. و این سوالی است که حتماً باید به آن جواب داد و اگر بناست ما یک حوزه‌ی کاری به نام فرهنگ را انتخاب کنیم، این حوزه حتماً باید یک وجه ممیزی از سایر حوزه‌ها داشته باشد، شبیه مشاغل که حوزه‌های کاری هرکدام دقیقاً مشخص است. به طور مثال وقتی ما با یک تولیدکننده‌ی لبنیات مواجهیم برایمان مشخص است که او با شیر و مشتقّات شیر سر وکار دارد و در این شغل هیچ خلطی با مشاغل دیگر مثل مکانیک خودرو، نانوایی، قصّابی و ... پیش نمی‌آید. البته نکته‌ای که در این بین وجود دارد این است که ما عموماً پس از فراغت از مرحله‌ی تعریف و چیستی مفاهیم، در رابطه با نسبت بین حوزه های کاری این مفاهیم با دو نگاه متفاوت مواجه می‌شویم. یک نگاه این است که نسبت عالِم سیاسی، عالِم اقتصادی و عالِم فرهنگی همانند نسبت موجود بین مکانیک خودرو، لبنیاتی، نانوا و قصّاب است و می‌توان به طور دقیق مشخص کرد که فصل متمایز کننده‌ی حوزه‌‌های کاری هرکدام کجاست. نگاه دوم قائل است که در علوم اجتماعی اینگونه نیست و این حوزه‌ها ( اقتصاد، سیاست و فرهنگ) اجزاء زندگی نیستند، بلکه هرکدام بعدی از ابعاد زندگی هستند. اگر اینگونه فرض شود، می‌توان در هر فکر، عمل و احساس یک انسان، بعد فرهنگی، بعد اقتصادی، بعد سیاسی و سایر ابعاد مطرح در علوم اجتماعی را پیدا کرد و بر سر اولویت و اوّلیت هر بعد مناقشه کرد. لذا این نگاه می‌گوید: وظیفه مفاهیم در علوم اجتماعی بعدنگری است نه جزء نگری و حوزه‌های سیاست و اقتصاد و فرهنگ بُعد زندگی هستند نه جُزء زندگی و در هر صورت در مواجهه‌ی با مسائل و مشکلات باید نوع نگاه ما به جزء بودن یا بعد بودن مفاهیم مشخص شود. البته عدّه‌ای هم در این بین شقّ سومی را برگزیده‌اند وآن نگاه تلفیقی است و بعدنگری و جزء‌نگری را به صورت توأمان به کار می‌گیرند.

 

نظریه، نقطه‌ی آغازمسئله

 امّا ما می‌توانیم برای این که قضیه‌ی چگونگی مسئله‌شناسی را به ماجرای بعدنگری و جزء‌نگری متکی نسازیم، سوال خود را کلّی‌تر نماییم و اصلاً پسوند اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی را از مسائل برداریم و بپرسیم که اساساً چه اتفاقی رخ می‌دهد که ما در مواجهه با یک پدیده می‌گوییم این «مسئله‌»‌ی ماست؟ چه می‌شود که وقتی ما به چیزی نگاه می‌کنیم جرقه‌ای در ذهنمان ایجاد می‌کند که این جرقه برای فرد دیگری که به همان چیز نگاه می‌کند ایجاد نمی‌شود. در وجود ما چه چیزی است که آن پدیده برای ما بارقه می‌شود ولی برای دیگری نمی‌شود. چه می‌شود که یک مارکسیت مالکیت خصوصی را موجد تمام مشکلات جامعه می‌بیند و به این نظر خود ایمان دارد، امّا از نظر یک ایدئولوژی دیگر مثل اسلام، ممکن است این سخن غلط و بی معنا باشد. پس اگر ماجرا را به آن سوال قبلی متّکی نسازیم، فارغ  از آن که جواب آن چه باشد، باید گفت که الگوی کلّی، ربطی به حوزه‌ی فرهنگ ندارد و عین این الگو در حوزه اقتصاد و سیاست و سایر حوزه های علوم اجتماعی نیز وجود دارد. آن چه که بارقه‌های مسئله‌شناسانه را در ذهن‌ها ایجاد می‌کند «نظریه» است. هر نظریه یک جزء کلیدی به نام وضعیت مطلوب دارد و آن چه که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مانع تحقق این وضعیت مطلوب می‌شود را «مشکل» و «مسئله» می‌گویند. بنابراین این وضعیت مطلوب است که مشخص می‌کند چه چیزی مشکل هست و چه چیزی مشکل نیست و این مشکل و مسئله یا مستقیم و یا با واسطه مانع تحقق وضعیت مطلوب است. فرض کنید که ما مبتنی بر نظریه فرهنگی دینی می‌گوییم عبودیّت و رسیدن به مقام عبودیّت وضعیت مطلوب جامعه‌ی دینی است. مقام عبودیّت از یک زاویه‌ی دیگر مقام اطاعت است. بنابراین هرآنچه که عصیان در برابر امر خداست از نظر ما مشکل محسوب می‌شود. مثال حالت مستقیم آن است که خداوند فرموده است نماز بخوانید و وقتی کسی تارک نماز باشد این ترک فعل برای آن فرد یک مشکل فرهنگی به حساب می آید چراکه ترک نماز او مستقیماً ایستادگی در برابر امر خدا و تبعید مقام عبودیت از خویشتن است. در حالت غیر مستقیم می‌توان فقر را یک مسئله‌ی فرهنگی دانست. فقر به خودی خود نه عصیان است و نه اطاعت امّا می‌تواند زمینه را برای عصیان فراهم سازد[1] و لذا غیر مستقیم باعث مشکل است یا این که گفته می‌شود: برخی ساختارهای جامعه مثل نظام بانکداری ربوی مشکل محسوب می‌شوند چراکه برخی از آن‌ها به طور غیرمستقیم مانع زندگی متدیّنانه و متعبّدانه هستند هرچند که در منهیّات خداوند چیزی به اسم نظام بانکداری فعلی وجود ندارد ولی این‌ها به شکل غیر مستقیم تاثیر منفی می‌گذارند.

در این مرحله است که ما برای حل این مشکلات یک نظریه می‌دهیم و می‌دانیم که هر نظریه‌ی مطرح شده برای پاسخگویی به یک مسئله، تلفیقی از ابزارهای گوناگون برای حل آن مسئله است. حال در مثال بیان شده، چون در نظریه‌ی فرهنگی دینی مسجد جایگاه ویژه‌ای دارد، مسئله‌شناس فرهنگی دینی یک بارقه‌ای در ذهنش ایجاد می‌شود که آن کسی که در نظریه‌اش مسجد جایگاه خاصی ندارد چنین توجّهی را نخواهد داشت و بنابراین آن چیزی که او از برخورد با یک مشکل می‌فهمد آن دیگری نخواهد فهمید. لذا یک سیاستگذار فرهنگی دینی ممکن است به هر ساختاری که ورود می‌کند، اوّلین اقدامش تاسیس یک مسجد باشد. همانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم  که اینگونه بود و اوّلین باری که وارد جامعه‌ی مدینه شد به تأسیس مسجد پرداخت، اما یک سیاستگذار فرهنگی دیگر ممکن است اقدامات اوّلیه‌اش کارهای دیگری نظیر تاسیس فرهنگسرا و سالن همایش و ورزشگاه و...  باشد. این اختلافات نیز عمدتاً در سه جایگاه خودنمایی می کند، ممکن است اختلاف در «نظام تشخیص مشکل» یا در «نظام حل مشکل» و یا در هر دوی این‌ها و یا حتی در درون هریک از این مراحل، اختلاف بر سر اولویت‌بندی و مراتب این‌ها باشد. پس مطابق آن چه بیان شد می‌توان گفت که هر نظریه در پاسخ به مسائل دو رکن دارد: یک رکن بر اساس وضعیت مطلوب می‌گوید چه چیزهایی مستقیم یا غیرمستقیم مانع تحقّق وضعیت مطلوب هستند و رکن دوم می‌گوید چه چیزهایی به حل این مشکلات وتحقّق وضعیت مطلوب به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم کمک می‌کنند.

 این سنخ موضوعات و سایر مفاهیم و مناقشاتی که در حوزه‌ی فعالیت فرهنگی، سیاستگذاری در حوزه‌ی علوم اجتماعی و فرهنگ، مسئله شناسی فرهنگی و مواجهه با دیدگاه‌ها، نظریات و فلسفه‌های فرهنگ موجود در عرصه‌ی علمی دنیا وجود دارد، متاسفانه کمتر مورد بحث و مناقشه قرار گرفته و در عرصه‌ی تولید علم انسانی-اسلامی مورد نیاز برای شکل گیری تمدن نوین اسلامی ما نیاز داریم که در این گونه حوزه ها به اندیشه ورزی و انباشت علمی بپردازیم.

دوره‌ی پیش رو بر آن است که به صورت مختصر با ورود به سرفصل‌هایی ذیل، بارقه‌هایی در زمینه‌ی اندیشه‌ورزی در حوزه‌ی نظریه فرهنگی، فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی را در ذهن اندیشه ورزان و علاقه مندان حوزه های علوم اجتماعی و فرهنگی ایجاد نماید و نقطه ی آغازی در ایجاد کرسی های گفتگوی بعدی باشد.

اهم سرفصل‌هایی که در این دوره مورد بحث و گفتگو قرارخواهد گرفت عبارت خواهند بود از:

1-     گفتارهایی در فلسفه‌ی فرهنگ

2-     گفتارهایی در تعریف فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی

3-     از نظریه‌ی فرهنگ تا نظریه‌ی فرهنگی

4-     نظریات فرهنگی ساختارگرا وپساساختارگرا

5-     نظریات فرهنگی مدرن و کلاسیک

6-     مقدماتی در نظریه‌ی فرهنگی دینی

7-     رهیافت ها و نظریات سیاستگذاری فرهنگی

8-     از مسئله شناسی فرهنگی تا سیاستگذاری فرهنگی

9-     فرهنگ مدرن و پست مدرن

10- و ...

محمّد وحید صافی اصفهانی

safivahid@gmail.com

 



[1] - کاد الفقرُ أن یکون کفراً ، الکافی ج2 ص307 (چاپ اسلامیه).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۴۲
محمدوحید صافی اصفهانی

چرا گناه می کنیم؟ 


   جرعه هایی برای تحول قلب و جان !(یادداشت نهم)


گناه می کنیم چون خدادان حقیقی نیستیم !


بسم الله

می‌دانیم که خداوند است که تغییر دهنده‌ی قضاست و وسعت عالم در اختیار اوست! می‌دانیم که اگر او چیزی را برای ما بخواهد و اگر او قلوب ما را بخواهد که در دست گیرد و یا بخواهد که قلوب بندگان خدا را در تسخیر ما قرار دهد حقا که تنها مقلب القلوب اوست!

می‌دانیم که هرچه هست از اوست و اوست که عالم به خلوت ماست و تنها وجود عظیم در ستر و پوشش زشتی ها و معاصی ماست!

می‌دانیم که اگر او برای ما چیزی بخواهد همان می‌شود؛ هرچند کل انسان‌ها و عالم هستی آن را برای ما نخواهند؛ و اگر او چیزی را برای ما نپسندد هرچند کل انسان‌ها و عالم هستی آن را برای ما بخواهند؛ هیچ نخواهد شد!

و هزاران می دانیم دیگر...

اما افسوس که برای تغییر قضا و کسب رزق و به دست آوردن قلوب، به دنبال مردم هستیم و از ذات واجب الوجود غفلت می‌کنیم!

افسوس که خلوت‌های خویش را با علم به عالم بودن حضرت حق به آن، آغشته به فکر و عمل ناصواب می‌کنیم و سپس خود را ساتر خلوت خویش می‌دانیم!

افسوس که به جای رضایت به رضای معبود، به کسب رضای خلق خدا می‌پردازیم و همّ و غمّ خویش را در کسب تایید خلق او مصروف می‌داریم!

پس می دانیم که خدا هست، اما نمی دانیم که خدا هست!

و این همه ندانستن، از غفلت، لقلقه ی زبان بودن خدا دانی ما و نشناختن حقیقی معبود توسط ما نشأت می گیرد!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۰۵
محمدوحید صافی اصفهانی
دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۱۳ ب.ظ

چرا گناه می کنیم؟ گناه می کنیم چون غافل شده ایم!

چرا گناه می کنیم؟   


جرعه هایی برای تحول قلب و جان !(یادداشت هشتم)


گناه می کنیم چون غافل شده ایم!


بسم الله 

انسان اسیر دنیا اگر می دانست که چه فرصت بسیار کمی دارد برای رویارویی با معبود و چه توشه ی اندکی دارد برای عرضه در پیشگاه مولا و رب خویش هیچگاه تصور معصیت را هم نمی‌کرد.

به راستی اگر گرفتاری ها و بلایایی که در آینده‌ای نه چندان دور با علنی گشتن یوم الحساب با آن ها مواجه خواهیم شد را لحظه به لحظه می‌دیدیم و حس می‌کردیم؛ بعید بود غیر از عبودیت و بندگی اله خویش به چیزی فکر نماییم؛ چه رسد به اینکه معصیت و گناه او را بنماییم.

پس ای انسان! در بندگی و عبرت گیری بکوش تا مبادا اسارت غفلت و شهوت تو را در بر گیرد و چشم بازکنی و ببینی گنج گرانبهایت؛ عمرت؛ را از دست داده ای و چیزی برای عرضه نداری!

وقت بسیار اندک است و در وقت اندک مومن زیرک بهترین کار را انجام می‌دهد ولو در ابتدا این کار برایش محدودیت‌ها و سختی‌هایی داشته باشد!

و ای دریغ از آنچه از عمرمان که تا بدین لحظه در غیر بندگی خدا گذشت! چه خاسر بودیم و چه بی اندازه در غفلت و حواس پرتی از عظمت بندگی خدا به پوچی ها دل مشغول بودیم و این غفلت آورده ای جز دلتنگی و حیرت و بی کسی برای ما به بار نیاورد!

امان از غفلت و شهوت چه رسوا می کند ما را

و هیهات از سیاهی ها که پیدا می کند ما را

جوانی گر نبودش این دو خصلت چیز دیگر بود

و ای وای از جوانی ها که سودا می کند ما را

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۳
محمدوحید صافی اصفهانی

چرا گناه می کنیم؟   


جرعه هایی برای تحول قلب و جان !(یادداشت هفتم)


گناه می‌کنیم؛ چون مطالعه نداریم!

 

بسم الله

یک ضعف اساسی و کمبود بنیادی در راه تهذیب نفس و در مسیر رشد ملکات ملکیه و ملکوتیه؛ همواره نبود ماده‌ی خام معرفتی و عقیدتی در بسیاری از افراد است. چه بسا با چند جمله و بیان چند تذکّر در خصوص یک معصیت یا گناه؛ فرد به عمق عدمیت آن فعل حرام پی برده؛ فطرت زیبایی خواهش بیدار شده و نفس اماره را از مملکت وجود خویش در خصوص آن معصیت برای همیشه تبعید نماید!

  ما نیاز داریم خوبی ها و بدی ها را بشناسیم. باید در مورد گناهان و عواقب دنیویّه و اخرویه‌ی آن‌ها مطالعه کنیم. مسلمان زیرک و باکیاست و فطانت اگر نداند از چه مجرایی نیش می‌خورد این گزیدگی او علی‌الدوام و چندین باره خواهد شد و این ابتدای اصرار بر صغیره و پرتاب در دام گناهان کبیره خواهد بود. چه خوب می‌شد که هر مسلمان در عصر کنونی کتاب معراج السعاده (ملا احمدنراقی) را در دست راست و کتاب گناهان کبیره (شهید دستغیب) را در دست چپش همواره می‌داشت و اینگونه و از طریق مطالعه و شناخت ماهیت حسنات و سیئات خودش را محفوظ می‌داشت. باید ابتدا گناهان را شناخت و از طریق مداقّه و مطالعه؛ معرفت دینی را بالا برد تا بتوان با آن‌ها مبارزه کرد و سپس نیز در مقام عمل به آنچه مطالعه کرده و از راه علم الاخلاق به آن رسیده ایم؛ عمل کنیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۳۹
محمدوحید صافی اصفهانی

چرا گناه می کنیم؟   


جرعه هایی برای تحول قلب و جان !(یادداشت ششم)

 

گناه می کنیم چون خود را نشناختیم!

 

بسم الله 

یکی از مشکلاتی که نوع بشر قرن حاضر در تکمیل و تصحیح نفس و ملکات اخلاقی خویش دارد عدم خودباوری؛ اعتماد به نفس و شناخت ظرفیت‌های حقیقی خویش است که عامل این خودکم بینی بیش از هر چیز سیطره‌ی تمدن شیطانی؛ مادی و حقارت آمیز غرب بر سر این بشر است!

آدمی باید باور داشته باشد که جانشین حضرت حق بر روی زمین است و این موجود به غیر از صفت خالقیّت که منحصر در ذات واجب الوجود است؛ مابقی اسماء و صفات الهی را به کمال می‌تواند داشته باشد. این موجود می‌تواند عالم هستی را تغییر دهد. این موجود ظرفیت آن را دارد که هرچه بخواهد و اراده کند به آن دست پیدا کند. این موجود می‌تواند تا جایگاه خدایی پیش برود و در عالم هستی دخل و تصرف نماید. این موجود اگر بخواهد می‌تواند تمام معادلات مادی و معنوی هستی را برهم بریزد! 

حال با این نوع نگاه آیا این موجود خارق العاده و عظیم؛ تن به یک یا چند گناه و معصیت که نهایتا لذّت هرکدام از این معصیت‌ها چند لحظه بیشتر به طول نمی انجامد تن خواهد داد؟! آیا این موجود تسلیم چند رخداد ناخوشایند می‌شود و خیلی زود کنار می‌کشد؟! آیا چند گناه می‌تواند او را از پای دربیاورد و اصلاً آیا چنین موجودی گناه و معصیت را در شأن خود می‌داند؟!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۵۶
محمدوحید صافی اصفهانی