یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی
محمدوحیدصافی اصفهانی
عبد مسکین!

و در اعتبارات دنیا، طلبه دانشجوی مقطع دکتری رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) تهران

این وب نوشت، محملی است برای به اشتراک گذاری برخی تاملات، دل نوشته‌ها و یادداشت ها در حوزه‌ی مباحث اخلاقی، عقیدتی، فرهنگی، ارتباطاتی، سیاسی، اجتماعی، خاطرات آموزنده و ...

نقل کلیه‌ی مطالب بدون ذکر منبع بلامانع است.

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ب.ظ

سعید زیباکلام به مثابه نواب صفوی زمانه...

استاد دکتر سعید زیباکلام به مثابه یک واقعیت انقلابی و نه یک انقلابی واقعی!

سعید زیباکلام به مثابه نواب صفوی زمانه...

 

الحق و والانصاف که ما در دوران عجیبی زندگی میکنیم. کوفه همین تهران، اصفهان و مشهد است و کربلا همین الان. محشرِ آزمودن عوامِ در پیِ مال و خواصِ در پیِ حال، عالِم به دنبال جاه و جاهل به دنبال کاه، قطعاً و مسلماً همین جاست و سوال تاریخی امّا آزاردهنده‌ی عصر ما این می‌تواند باشد که چرا برای حسین علیه السلام و علی علیه السلام  قرن اول هجری گریه کنیم و وامصیبتا سر دهیم، وقتی که شِبه علی و شبیه حسین، نه در قرن اول هجری که در قرن چهاردهم هجری و نه در مکه و مدینه وکوفه وکربلا که در همین شهر و دیار ما در دامان ما هستند، امّا در غربت و شهادت جسم وروح گرفتارند و روز به روز به مسلخگه کربلا و کوفه‌ی برخاسته از مصلحت اندیشی‌ها و بی‌بصیرتی‌های عوام و خواص زمانه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند و ای امان از این که ما بازهم برای ظلم یزید قرن اول و بی بصیرتی شمر و ابن زیاد و عمربن سعد هم قرنش تاسف می‌خوریم و ناله سر می‌دهیم!

امّا چقدر تاریخ زیباست. چقدر زیباست که همیشه صحنه‌های سفید و سیاه خودش را باهم دارد و برای تو یکی پس از دیگری و آنی پس از آنِ دیگر مهره‌های سیاه و سفیدش را به زیبایی رونمایی می‌کند و درست در زمانی که تو در سردرگمی و محاصره‌ی مهره‌های سیاه تاریخ، راه را گم کرده‌ای و سو سویه‌های امیدت به خاموشی می‌گراید، جرقّه‌ای از امید‌های سفید چشمانت را روشن می‌کند و آن وقت است که تو به خود می‌آیی و با رجوع به درونت می‌گویی که گویی آن‌گونه که فکر میکردی نبود و هنوز شرافت و مردانگی و حریّت و استقلالی وجود دارد که تو به آن دل خوش کنی و جوانه‌های بی رمق امّا پر امید آرمان‌هایت را با نور این امید بارور‌ سازی.

آری هنوز انقلابی هست و هنوز روحیه ای به اسم انقلابیگری هست و چه بهتر می‌شود گفت: که هنوز واقعیتی انقلابی وجود دارد که تو در آیینه‌‌ی آن واقعیت، خود را بنگری و عیوب انقلابی واقعی را در آن دریابی. هنوز هستند کسانی که در زیر چرخ دنده‌های مصلحت‌های زمانه و در کشاکش منیّت ها و مسابقه‌ی دنیاخواهی‌ها خود را گم نکرده باشند و جز حق و حقیقت و حریّت و استقلال ندایی برای سردادن نداشته باشند و آدمیّت را به یاد آدمیان بیاورند!

آری شمرها و یزیدها و ابن زیادها هنوز هستند و در کوچه و خیابان و دولت و مجلس و دنیای ما جولان خودشان را طبق طبعشان می‌دهند و همچنان علی زمانه را به زحمت می اندازند، اما چه زیباست که جریان نبرد حق وباطل تاریخی به تو اثبات می‌کند که اگرچه آن‌ها هستند، اما بدان که عباس و حرّ و علی اکبرها هم هستند و حسین علیه السلام و علی علیه السلام  را همچنان یاری می‌کنند، هرچند کم تعداد باشند و هرچند بضاعتشان کم.

کوچک‌تر که بودم یکی از آرزوهایم این بود که ای کاش کمی زودتر به این دنیای عجیب پا گذاشته بودم و واقعیت هایی انقلابی نظیر نواب صفوی و سید جمال اسدآبادی را درک می‌کردم. امّا هرچند کمی با تاخیر، ولی در هر صورت گویا جریان تاریخ به من دارد می فهماند که این واقعیت ها هنوز در روی این کره‌ی خاکی هستند و نباید غبطه‌ی گذشتگان را خورد و نباید ناامید شد و سعید زیباکلام یکی از این واقعیت هاست.

 

هر که سودای تو دارد چه غم از هر دو جهانش ؟

نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش ؟

آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش

وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش

هر که از یار تحمل نکند یار مگویش

وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش

 

والسلام

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۲۳:۰۲
محمدوحید صافی اصفهانی