یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی
محمدوحیدصافی اصفهانی
عبد مسکین!

و در اعتبارات دنیا، طلبه دانشجوی مقطع دکتری رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) تهران

این وب نوشت، محملی است برای به اشتراک گذاری برخی تاملات، دل نوشته‌ها و یادداشت ها در حوزه‌ی مباحث اخلاقی، عقیدتی، فرهنگی، ارتباطاتی، سیاسی، اجتماعی، خاطرات آموزنده و ...

نقل کلیه‌ی مطالب بدون ذکر منبع بلامانع است.

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

سنخ شناسی رفتار مردم کوچه وبازار در برخورد با لباس روحانیت


نام و نام خانوادگی دانشجو: محمّدوحیدصافی اصفهانی

درس: روش های پژوهش در فرهنگ وارتباطات

استاد: دکتر حسن بشیر/ دکتر نصراللهی

عنوان تکلیف: یک تجربه تحقیق کیفی با استفاده از روش مشاهده

تاریخ تحویل تحقیق: 92/7/1

جزئیات تحقیق:

1- عنوان مشاهده: سنخ شناسی رفتار مردم کوچه وبازار در برخورد با لباس روحانیت

2-  مساله مشاهده: علل عدم مقبولیت روحانیت ملبس در بین مردم رهگذر کوچه وبازار چه مسائلی می تواند باشد

3- نوع مشاهده: مشاهده مشارکتی

4- مورد مشاهده: رفتار مردم کوچه وبازار در قبال برخورد با یک روحانی رهگذر

5-  توصیف: حضور با لباس روحانیت در مکان های عمومی و فرهنگی مانند تالار هنر(سالن تئاتر شهراصفهان) کافه تریا سی وسه پل از خیابان چهارباغ خواجو تا پل فردوسی (پیاده) در یک روز تعطیل

 

شرح ماجرا:
تقریبا می توانم بگویم تمام کسانی که در نگاه اول با این ظاهر و لباس مواجه می‌شوند دچار شک می‌شدند .

این شک را با نگاه‌های خیره و حتی دوری از من نشان می دادند.البته انصاف نیست که بگویم همه اینگونه بودند. بسیاری نیز با دیدن من سلام وعرض ادب می کردند و این نشان دهنده‌ی این بود که برخی احترام خاصی برای این لباس قائل هستند. این مسافت را پیاده طی کردم زیرا تقریباً تاکسی برای سوار کردن من نمی‌ایستاد ! تنها افرادی که تقریبا عادی رفتار کردند ، کارگر‌های افغانی ویا افرادی بودند که ظاهری حزب اللهی وحداقل مذهبی داشتند(که البته تعداد آنها هم بسیار اندک بود، شاید به تعداد انگشتان دودست) وبه نظر می‌آمد که این پوشش برای آنها عادی‌تر است.
مردم پس از گذشتن از من شروع به پچ پچ می‌کردند و حتی برخی از آنها ناسزا هایی می‌گفتند مانند : " همین ها ممکت را به گند می‌کشند !"

زمانی که نزدیک پل خواجو شدم، توجه مردم و واکنش‌ها شدید‌تر می‌شد.

اغلب ماشین‌ها بیجا بوق میزدند و برخی شیشه‌های ماشین را پایین کشیده، حرفی توهین آمیز می‌زدند، اما با این حال حس میکردم که ترسی در مردم وجود داشت که مبادا من از دسته‌ی اطلاعاتی‌ها باشم و یا قدرت این‌که بتوانم برای آنها دردسر درست کنم را داشته باشم .

زمانی که به زوج‌ها می‌رسیدم. دختر‌ها از پسر‌های همراهشان فاصله می‌گرفتند و روسری و موهای خود را مرتب می‌کردند .وقتی می‌خواستم از عابر پیاده رد شوم هیچ ماشینی به احترام من به عنوان یک عابر نمی‌ایستاد و همگی طوری رد می‌شدند که انگار می‌خواهند مرا زیر بگیرند!

پایین پل برای مشاهده ی رفتار پلیس نسبت به این موضوع به سمت پلیس رفتم و برای این که افکار واقعی شان را متوجه شوم، از آنها آدرس تالارهنر را به زبان انگلیسی پرسیدم .مامور پلیسی که آنجا بود متوجّه حرف من نشد و مافوق خود را که به نظرم سرگُرد بود صدا کرد . ایشان نیز حرف مرا به سختی فهمیدند!

برایم بسیار جالب بود که مامور‌های پلیس یک کشور زبان تقریبا بین المللی را به این وضوح متوجه نشوند. سرگرد از راننده تاکسی‌های آنطرف آدرس خواست .

آنها متوجه شدند که من فارسی بلد نیستم .

به پلیس گفتند که ما دربست او را می رسانیم ! پلیس پرسید چطور و راننده ها گفتند می‌گوییم 5-6 تا 5000 تومانی بدهد.او که ایرانی نیست ! پلیس چون آدرس را بلد نبود داشت قبول می‌کرد .پلیس به جای این که به خاطر گرفتن مبلغ اضافی با راننده ها برخورد کند هیچ واکنشی نشان نداد.

من در این حین از آنها خواستم که راه اتوبوس را نشانم بدهند .

واقعا تعجب برانگیز بود که زمانی که پلیس با یک فرد مبلغ دینی غیر ایرانی مواجه می‌شود و افرادی که می‌خواهند تخلفی انجام دهند مانند راننده ها، هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند.
زمانی که سوار اتوبوس شدم توجه‌ها بیشتر شد. در لحظه‌ی اول تمام افراد به من با تعجب نگاه کردند در نگاه برخی ها نفرت و انزجار کاملاً واضح بود . واکنش جالبی که وجود داشت این بود که خانم های چادری و باحجاب، زمانی که مرا دیدند چادر خود را جلو تر می‌کشیدند و قسمت بیشتری از صورت خود را پوشاندند.

دختر و پسری کنار در وسط ایستاده بودند هنگامی که من را دیدند پسر با لحنی جدی و با ناراحتی به دختر که ظاهری تقریبا زننده داشت گفت: ببین از حاج آقا خجالت بکش ویه کم آدم شو!

برایم جالب بود که هنوز که هنوز است خیلی از افراد این لباس را نشانه‌ی آدمیت و انسان بودن وهدایت می دانند!


تالارهنر:

زمانی که به تالارهنر رسیدم با همان نگاه های خیره مواجه شدم .

من تقریبا قبل از این که با این ظاهر بیرون بیایم انتظار بیشتر این برخورد‌ها را داشتم چون من یک بچه آخوند هستم! از کودکی وقتی همراه پدر روحانی عزیزتر از جانم به کوچه و خیابان برای رفتن به پارک، سینما، خرید و ... می رفتم این رفتارها را بارها و بارها حس کرده بودم، با این تفاوت که این بار مخاطب همه من بودم  نه با بابای من!

منتها پیش بینی یک رفتار را اصلاً نداشتم و آن این بود که پس از بیرون آمدن از تئاتر پسری جوان با ظاهری فشن به سمت من آمد و دست بردار نبود و از من زن صیغه‌ای میخواست و هرچه او را از خود می راندم او دست بردار نبود.

رفتار های مردم عادی در تالارهنر، می توانم بگویم با احترام تر بود. می‌توان گفت که فقط نگاه‌های خیره‌ی نه چندان طولانی وجود داشت. شاید برای این که تئاتر مکانی است که هر کسی نمی‌رود و معمولاً از طرز فکر و ذهن آزادتری نسبت به انسان های معمولی برخوردارند . عزیزی می گفت تئاتر مال آدم های پلورالیست است!! در خیابان افراد مختلف با طرز فکر مختلف وجود دارند اما در آنجا احساس کردم حداقل طرز فکر ها شبیه به هم است.




کافه تریا سی وسه پل:

 در کافه با سعید(یکی از دوستانم که چندان ظاهری مذهبی هم نداشت) قرار گذاشته بودم، ابتدا من وارد شدم و پشت یکی از میزها به انتظار سعید نشستم، واکنش متصدی کافه بسیار جالب بود. کاملاً وحشت کرده بود و از جایش بلند شد.

زمانی که به تنهایی پشت میز نشستم تمام افراد داشتند به من نگاه می‌کردند، حتی برخی افراد که من در دیدشان نبودم، خم شده بودند تا من را ببینند، فکر کنم در ذهنشان می گفتند: آخوند و کافه؟! چند دختر با دیدن من شروع به خندیدن کردند. زمانی که کسی وارد کافه می‌شود، رسم است که برایش جا سیگاری بیاورند .

پیش خدمت با شک و تردید جلو آمد و جا سیگاری را تنها نشانم داد و اجازه خواست که بگذارد یا نه.

این نشان می‌دهد که بنظر آنها روحانی سیگار نمی‌کشد و جا سیگاری بی احترامی تلقی می‌شود .

شک اول زمانی بود که من با آن پوشش وارد شدم و شک دوم زمانی بود که دوستم سعید وارد شد و سر میز من نشست .

این که یک روحانی با یک پسر با آن ظاهر، قرار داشته باشد بسیار عجیب می‌نمود و همه با تعجّب به من نگاه کردند ...
اما موضوعی که در کافه جالب توجه بود این بود که هر کس در آنجا همراه با کسی و مشغول صحبتی یا کاری بود . ممکن بود در نگاه اول برایشان یک شک محسوب شده باشد اما آن‌ها به خیره نگاه کردن پی در پی ادامه نمی‌دادند . برخوردشان بیشتر همراه با تمسخر یا تاسف بود .

درمجموع تجربه‌ی بسیار خوبی بود.

 

 6-  تحلیل:

 مطابق آنچه در جریان تحقیق مشاهده و بررسی گردید از نظر محقّق علل وعوامل مختلفی می‌تواند باعث این نوع نگرش و برخورد منفی مردم نسبت به روحانیت شده باشد که از آن جمله می توان موارد زیر را نام برد:

1-  عدم حضور و بروز عادی روحانیت در بین مردم کوچه و بازار و بعضاً حضور حاشیه ساز آن ها در بین مردم( گویا مردم کوچه و بازار از بس که روحانی ندیده‌اند با دیدن یک روحانی متعجب شده و می‌خواهند یک عکس العملی از خود نشان دهند.)

2-  عملکرد منفی و مخرب قشری از روحانیون که باعث بدبینی مردم نسبت به کل این صنف گردیده است وگویا بیشترین درصد نظر منفی مردم درباره روحانیت به این دلیل است که روحانیون با دخالت در امور سیاسی وظایف مذهبی خود را رها کرده‌اند.

3- بسیاری ازمردم درباره نوع فعالیت روحانیت نظرخاصی ندارند، یعنی چه در مسجدها فعالیت کنند(نماز و منبر و...) و چه در امور سیاسی شرکت کنند و چه در بین مردم به حل مشکلات آن ها بپردازند برای مردم اهمیت خاصی ندارد و این نوع برخورد آنها می تواند به دلیل تبلیغات منفی و تخریب رسانه های خارجی بر ضد روحانیت ولباس روحانیت باشد که اثر این تبلیغات در رفتار و سکنات مردم کوچه و بازار در برخورد با یک روحانی متجلی می‌شود.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۳۱
محمدوحید صافی اصفهانی

نظرات (۲)

سلام علیکم خسته نباشید ........بسیار تحقیق و تحلیلتون به جا و جالب بود کانال تلگرام استاد رنجبر جمعی از بچه های حوزه در تجربه ای متفاوت والبته عجیب کنار ساحل دریا جهت ارشاد و تبلیغ تشریف برده بودن که البته به قول خودشان خاص جای بسی تامل دارد که ...... در نوع خودش جالب!! ولی خالی از اشکال نبود  شما کانال شخصی ندارید ؟حیف مطالب مفیدتونه  شما هم مخاطب خودتون را دارید قطعا  ....موفق باشید .چطور میشه با شما تبادل اندیشه و تجربه داشت ؟
https://telegram.me/joinchat/C3MoMD2iq_BnonfVWkMEfg

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی