از نظریهی فرهنگ تا سیاستگذاری فرهنگی
از نظریهی فرهنگ تا سیاستگذاری فرهنگی
ویژهی دانشجویان و اندیشه ورزان علوم اجتماعی و فرهنگی و سایر علاقه مندان
مدرس: محمدوحیدصافی اصفهانی
در 16 جلسهی آموزشی 2 ساعته
ثبت نام در دوره به یکی از دو روش ذیل انجام می پذیرد:
الف: از طریق تماس تلفنی با شماره 03132302537 و 03132304937 و ارائه مشخصات و واریز هزینه به شماره کارت بانک رسالت به نام مجمع بینش مطهر به شماره 7355-2953-7210-5041
ب: به صورت مراجعه حضوری به مجمع فرهنگی بینش مطهر به نشانی:
میدان احمدآباد- خیابان جی- بعدازچهارراه پروین- خیابان شهید رضاخراسانی(جنب استخر ساحل)- کوچه انقلاب - ساختمان مجمع بینش مطهر(بجز روزهای تعطیل )همه روزه از ساعت ( 8 الی 14) و ( 16 الی 19) با در دست داشتن کارت ملی ، یک قطعه عکس 3*4 و هزینه ثبت نام.
v لازم به ذکر است بسته به تعداد افراد ثبت نامی و در صورت به حدنصاب رسیدن کلاس دوره تشکیل خواهد شد.
v مکان برگزاری دوره در ساختمان مجمع بینش مطهر به آدرس: میدان احمدآباد- خیابان جی- بعدازچهارراه پروین- خیابان شهید رضاخراسانی(جنب استخر ساحل)- کوچه انقلاب خواهد بود.
v زمان برگزاری دوره روزها آخر هفته به صورت هفتگی و یا هر دوهفته یکبار خواهد بود و پس از تشکیل اولین جلسهی کلاس، زمانبدی جلسات بعدی کلاس تا پایان دوره با توافق استاد و مخاطبین دوره برنامهریزی خواهد شد.
v افرادی که ثبت نام نموده و هزینه پرداخت کرده اند در صورت انصراف تنها تا قبل از جلسه دوم هزینه عودت داده میشود.
v هزینه ثبت نام(128000 تومان(جلسه ای 8000 تومان)) شامل: هزینه 16 جلسه کلاس 2 ساعته و ارائهی گواهینامه پایان دوره تخصصی می باشد.
v به همراه آوردن کپی کارت ملی و دو قطعه عکس 4*3 جهت تکمیل پرونده و صدور گواهینامه پایان دوره الزامی میباشد.
یادداشت مدرس دوره:
(پیش از ثبت نام مطالعه شود.)
بسمه تعالی
بُعدنگری یا جزءنگری در تمایز حدود مسائل علوم اجتماعی
با فرض پذیرش صحّت اصل تخصّص و این که به طور مثال یک عالم سیاسی فقط قصد پرداختن به مسائل سیاسی را دارد، یک عالم علم اقتصاد فقط میخواهد به مسائل اقتصادی بپردازد و یک سیاستگذار فرهنگی هم بناست صرفاً به مسائل فرهنگی و ارتباطاتی بپردازد و بنا نیست که کلّ انسان، با تمام ابعادش را صرفاً یک متخصّص مورد توجه قرار دهد، یک سوال ثانوی پیش میآید و آن مقولهی تعریف و چیستی این مفاهیم است. این که اساساً سیاست، اقتصاد و فرهنگ هرکدام چه هستند و عالِم هر علم دقیقاً باید بداند که میخواهد به چه سنخ مسائلی بپردازد و چه سنخ مسائلی سیاسی محسوب میشوند، کدامیک اقتصادی و کدامیک از جنس فرهنگ هستند. طبیعتاً وقتی از یک مکانیک خودرو پرسیده میشود: حوزهی کاری تو چیست؟ می گوید: حوزهی فعّالیت من تعمیر خودرو است و چون ما میدانیم که خودرو چیست، لذا حوزهی کاری آن را هم به سادگی خواهیم شناخت و بر ما تصدیق میشود که مکانیک با لپ تاپ، هواپیما، مخازن نفت و بسیاری از پدیده های دیگر که درحوزهی کاری او نیست ربط و نسبت تنگاتنگی ندارد. این جا هم به همین شکل است، وقتی عالِم فرهنگی دریافت که فرهنگ چیست، متعاقباً هم خواهد دانست که باید به چه سنخ مسائلی بپردازد و متولی چه پدیدههایی است. پس ابتدا باید دانست که فرهنگ چیست، ماهیت آن چیست و ما به چه مسائلی فرهنگی میگوییم. و این سوالی است که حتماً باید به آن جواب داد و اگر بناست ما یک حوزهی کاری به نام فرهنگ را انتخاب کنیم، این حوزه حتماً باید یک وجه ممیزی از سایر حوزهها داشته باشد، شبیه مشاغل که حوزههای کاری هرکدام دقیقاً مشخص است. به طور مثال وقتی ما با یک تولیدکنندهی لبنیات مواجهیم برایمان مشخص است که او با شیر و مشتقّات شیر سر وکار دارد و در این شغل هیچ خلطی با مشاغل دیگر مثل مکانیک خودرو، نانوایی، قصّابی و ... پیش نمیآید. البته نکتهای که در این بین وجود دارد این است که ما عموماً پس از فراغت از مرحلهی تعریف و چیستی مفاهیم، در رابطه با نسبت بین حوزه های کاری این مفاهیم با دو نگاه متفاوت مواجه میشویم. یک نگاه این است که نسبت عالِم سیاسی، عالِم اقتصادی و عالِم فرهنگی همانند نسبت موجود بین مکانیک خودرو، لبنیاتی، نانوا و قصّاب است و میتوان به طور دقیق مشخص کرد که فصل متمایز کنندهی حوزههای کاری هرکدام کجاست. نگاه دوم قائل است که در علوم اجتماعی اینگونه نیست و این حوزهها ( اقتصاد، سیاست و فرهنگ) اجزاء زندگی نیستند، بلکه هرکدام بعدی از ابعاد زندگی هستند. اگر اینگونه فرض شود، میتوان در هر فکر، عمل و احساس یک انسان، بعد فرهنگی، بعد اقتصادی، بعد سیاسی و سایر ابعاد مطرح در علوم اجتماعی را پیدا کرد و بر سر اولویت و اوّلیت هر بعد مناقشه کرد. لذا این نگاه میگوید: وظیفه مفاهیم در علوم اجتماعی بعدنگری است نه جزء نگری و حوزههای سیاست و اقتصاد و فرهنگ بُعد زندگی هستند نه جُزء زندگی و در هر صورت در مواجههی با مسائل و مشکلات باید نوع نگاه ما به جزء بودن یا بعد بودن مفاهیم مشخص شود. البته عدّهای هم در این بین شقّ سومی را برگزیدهاند وآن نگاه تلفیقی است و بعدنگری و جزءنگری را به صورت توأمان به کار میگیرند.
امّا ما میتوانیم برای این که قضیهی چگونگی مسئلهشناسی را به ماجرای بعدنگری و جزءنگری متکی نسازیم، سوال خود را کلّیتر نماییم و اصلاً پسوند اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی را از مسائل برداریم و بپرسیم که اساساً چه اتفاقی رخ میدهد که ما در مواجهه با یک پدیده میگوییم این «مسئله»ی ماست؟ چه میشود که وقتی ما به چیزی نگاه میکنیم جرقهای در ذهنمان ایجاد میکند که این جرقه برای فرد دیگری که به همان چیز نگاه میکند ایجاد نمیشود. در وجود ما چه چیزی است که آن پدیده برای ما بارقه میشود ولی برای دیگری نمیشود. چه میشود که یک مارکسیت مالکیت خصوصی را موجد تمام مشکلات جامعه میبیند و به این نظر خود ایمان دارد، امّا از نظر یک ایدئولوژی دیگر مثل اسلام، ممکن است این سخن غلط و بی معنا باشد. پس اگر ماجرا را به آن سوال قبلی متّکی نسازیم، فارغ از آن که جواب آن چه باشد، باید گفت که الگوی کلّی، ربطی به حوزهی فرهنگ ندارد و عین این الگو در حوزه اقتصاد و سیاست و سایر حوزه های علوم اجتماعی نیز وجود دارد. آن چه که بارقههای مسئلهشناسانه را در ذهنها ایجاد میکند «نظریه» است. هر نظریه یک جزء کلیدی به نام وضعیت مطلوب دارد و آن چه که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مانع تحقق این وضعیت مطلوب میشود را «مشکل» و «مسئله» میگویند. بنابراین این وضعیت مطلوب است که مشخص میکند چه چیزی مشکل هست و چه چیزی مشکل نیست و این مشکل و مسئله یا مستقیم و یا با واسطه مانع تحقق وضعیت مطلوب است. فرض کنید که ما مبتنی بر نظریه فرهنگی دینی میگوییم عبودیّت و رسیدن به مقام عبودیّت وضعیت مطلوب جامعهی دینی است. مقام عبودیّت از یک زاویهی دیگر مقام اطاعت است. بنابراین هرآنچه که عصیان در برابر امر خداست از نظر ما مشکل محسوب میشود. مثال حالت مستقیم آن است که خداوند فرموده است نماز بخوانید و وقتی کسی تارک نماز باشد این ترک فعل برای آن فرد یک مشکل فرهنگی به حساب می آید چراکه ترک نماز او مستقیماً ایستادگی در برابر امر خدا و تبعید مقام عبودیت از خویشتن است. در حالت غیر مستقیم میتوان فقر را یک مسئلهی فرهنگی دانست. فقر به خودی خود نه عصیان است و نه اطاعت امّا میتواند زمینه را برای عصیان فراهم سازد[1] و لذا غیر مستقیم باعث مشکل است یا این که گفته میشود: برخی ساختارهای جامعه مثل نظام بانکداری ربوی مشکل محسوب میشوند چراکه برخی از آنها به طور غیرمستقیم مانع زندگی متدیّنانه و متعبّدانه هستند هرچند که در منهیّات خداوند چیزی به اسم نظام بانکداری فعلی وجود ندارد ولی اینها به شکل غیر مستقیم تاثیر منفی میگذارند.
در این مرحله است که ما برای حل این مشکلات یک نظریه میدهیم و میدانیم که هر نظریهی مطرح شده برای پاسخگویی به یک مسئله، تلفیقی از ابزارهای گوناگون برای حل آن مسئله است. حال در مثال بیان شده، چون در نظریهی فرهنگی دینی مسجد جایگاه ویژهای دارد، مسئلهشناس فرهنگی دینی یک بارقهای در ذهنش ایجاد میشود که آن کسی که در نظریهاش مسجد جایگاه خاصی ندارد چنین توجّهی را نخواهد داشت و بنابراین آن چیزی که او از برخورد با یک مشکل میفهمد آن دیگری نخواهد فهمید. لذا یک سیاستگذار فرهنگی دینی ممکن است به هر ساختاری که ورود میکند، اوّلین اقدامش تاسیس یک مسجد باشد. همانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم که اینگونه بود و اوّلین باری که وارد جامعهی مدینه شد به تأسیس مسجد پرداخت، اما یک سیاستگذار فرهنگی دیگر ممکن است اقدامات اوّلیهاش کارهای دیگری نظیر تاسیس فرهنگسرا و سالن همایش و ورزشگاه و... باشد. این اختلافات نیز عمدتاً در سه جایگاه خودنمایی می کند، ممکن است اختلاف در «نظام تشخیص مشکل» یا در «نظام حل مشکل» و یا در هر دوی اینها و یا حتی در درون هریک از این مراحل، اختلاف بر سر اولویتبندی و مراتب اینها باشد. پس مطابق آن چه بیان شد میتوان گفت که هر نظریه در پاسخ به مسائل دو رکن دارد: یک رکن بر اساس وضعیت مطلوب میگوید چه چیزهایی مستقیم یا غیرمستقیم مانع تحقّق وضعیت مطلوب هستند و رکن دوم میگوید چه چیزهایی به حل این مشکلات وتحقّق وضعیت مطلوب به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم کمک میکنند.
این سنخ موضوعات و سایر مفاهیم و مناقشاتی که در حوزهی فعالیت فرهنگی، سیاستگذاری در حوزهی علوم اجتماعی و فرهنگ، مسئله شناسی فرهنگی و مواجهه با دیدگاهها، نظریات و فلسفههای فرهنگ موجود در عرصهی علمی دنیا وجود دارد، متاسفانه کمتر مورد بحث و مناقشه قرار گرفته و در عرصهی تولید علم انسانی-اسلامی مورد نیاز برای شکل گیری تمدن نوین اسلامی ما نیاز داریم که در این گونه حوزه ها به اندیشه ورزی و انباشت علمی بپردازیم.
دورهی پیش رو بر آن است که به صورت مختصر با ورود به سرفصلهایی ذیل، بارقههایی در زمینهی اندیشهورزی در حوزهی نظریه فرهنگی، فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی را در ذهن اندیشه ورزان و علاقه مندان حوزه های علوم اجتماعی و فرهنگی ایجاد نماید و نقطه ی آغازی در ایجاد کرسی های گفتگوی بعدی باشد.
اهم سرفصلهایی که در این دوره مورد بحث و گفتگو قرارخواهد گرفت عبارت خواهند بود از:
1- گفتارهایی در فلسفهی فرهنگ
2- گفتارهایی در تعریف فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی
3- از نظریهی فرهنگ تا نظریهی فرهنگی
4- نظریات فرهنگی ساختارگرا وپساساختارگرا
5- نظریات فرهنگی مدرن و کلاسیک
6- مقدماتی در نظریهی فرهنگی دینی
7- رهیافت ها و نظریات سیاستگذاری فرهنگی
8- از مسئله شناسی فرهنگی تا سیاستگذاری فرهنگی
9- فرهنگ مدرن و پست مدرن
10- و ...
محمّد وحید صافی اصفهانی
safivahid@gmail.com