این المقصود؟
جرعه هایی برای تحول قلب و جان ! (یادداشت سوم)
این المقصود؟
بسم الله
بشنو از نِی چُون شکایت میکند
از جُداییها حکایت میکند
کَز نیستان تا مرا بُبریدهاند
از نَفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شَرحهشَرحه از فِراق
تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق
هر کسی کو دور مانَد ز اصل خویش
بازجوید روزگارِ وصلِ خویش
دل هایمان گرفته است و هر صبح و شام گویی قلب آدمی ندای "این المقصود؟" سر می دهد. هر کس به نحوی به دنبال پاسخ به این ندا از خانه اش بیرون می زند و افسوس که در این پاسخگویی است که هیاهوی عالم ناسوت ما را به کام خود می کشاند!
مال اندوزی و حب نفس و پاسخ به امیال دنیوی چشم و گوش فطرت را می بندد و این بنده ی خاکی را غافل و از درک اصل خویش دور می نماید که مقصود از خلقت تو بندگی بود نه زندگی؛ بردگی بود نه هرزگی؛ عشرت بود نه غفلت و عبرت بود نه حیرت!