آسیب شناسی رفتار (تربیت) سیاسی دانشجویان
چگونه یک دانشجوی بی تربیت سیاسی نباشیم؟!
(آسیب شناسی رفتار (تربیت) سیاسی دانشجویان حزب اللهی)
مقدمه
در سال های گذشته و به خصوص در دهه ای که به جرات می توان آن را دههی تقابل اندیشه های اسلام لیبرال صفت با اسلام ناب محمدی نام گذاشت، یکی از مهمترین اصنافی که می توان در این تقابل برای حمایت از مکتب برتر که همان مکتب اسلام ناب است روی آن حساب باز کرد همان قشر آرمان خواه دانشجو و به خصوص طیف دانشجویان مسلمان حزب اللهی هستند. اما در این بین یکی از چالش های مهم پیش رو در عرصه ی فعالیت های روشنگرانه ی سیاسی و گفتمانی، نقص رفتاری این قشر و به تعبیری صحیح تر تربیتنایافتگی دانشجویان حزب اللهی است و در این نوشتار که حاصل تجارب فراوانی است به دنبال آسیب شناسی تربیت سیاسی دانشجویان حزب اللهی هستیم.
مطابق انتظاراتی که از سخنان بزرگان و بالاخص ولی معظم فقیه می توان برداشت نمود، دانشجوی مطلوب دانشجویی است که 6 محور در زندگی او وجود داشته باشد:
1- تحصیل 2- تهذیب 3- فعالیت سیاسی و فرهنگی 4- فعالیت جمعی و تشکیلاتی 5- ورزش و 6- تفریح.
از نظر ما یک دانشجوی کامل و جامع، دانشجویی است که هر 6 محور به تعادل در فعالیت های او وجود داشته باشد. اما غالباً شاهدیم که در این بین یک افراط و تفریطهایی وجود دارد. از یک سو برخی میخواهند دانشگاه را به یک دبیرستان تقلیل دهند و از سوی دیگر برخی میخواهند آن را به یک باشگاه سیاسی تبدیل کنند. هیچ کدام از این دو درست نیست؛ نه تقلیل دانشگاه به دبیرستان درست است که به دانشجو فقط بگویند: «برو درست را بخوان!»؛ و نه حزب سیاسی کردن دانشگاه کار شایسته ای است. دانشجو باید درسش را بخواند، اما باید مطالبهگر هم باشد؛ فعالیت سیاسی هم داشته باشد؛ در عین حال باید توجه داشت که دانشگاه حزب هم نیست که فقط کار سیاسی در آن انجام شود. بنابراین، دانشجوی مطلوب، دانشجویی است که کار علمی بکند، کار سیاسی هم بکند؛ منتها با این ملاحضه که کار سیاسی او بر اساس کار علمی اوست؛ چون در اینجا یک تحلیل عالمانه دارد، فعالیت سیاسی انجام می دهد.
اگر کسی با تمسک به این که «کار دانشجو کار علمی است»، بخواهد بگوید که دانشجو نباید فعالیت سیاسی کند، این حرف او، خلاف صریح دستورات مقام معظم رهبریحفظه الله است و چنین کسی عملاً به جمهوری اسلامی ایران آسیب میزند. آن قشری که اتفاقاً باید به مسائل سیاسی کشور حساستر باشد، قشر دانشجوست. اگر دانشجو خبر نداشته باشد که در این مملکت چه میگذرد وچه اتفاقاتی در حال رخ دادن است، پس چه کسی باید بداند؟ چه کسی در میان اقشار مختلف مردم، باید چشم بیدار و هشیار باشد؟!
آن قشری که سه ویژگی منحصر به فرد دارد و این سه ویژگی، به صورت جمع در سایر افراد وجود ندارد، دانشجو است و به همین دلیل، رسالت دانشجو منحصر به فرد است. عنصر آگاهی، عنصر آرمانگرایی و عنصر فراغت؛ این سه ویژگی، نقش ممتازی به جنس دانشجو میدهد و او را موظف میکند تا هم از مسائل سیاسی مطلع باشد و هم در قبال این مسائل مطالبهگری داشته باشد. اما در این باره نکتهی حائز اهمیتی وجود دارد و آن این است که دانشجویان در رابطه با جنبهی سیاسی و وظیفهای که در این زمینه دارند، دارای آسیبهایی هستند که از آن مطابق آن چه در بالا بیان شد به «آسیبهای تربیت سیاسی» یا «تربیت نایافتگی سیاسی» تعبیر میکنیم.
آسیبهای تربیت سیاسی
آسیبهای تربیت سیاسی دو دستهاند:
1- آسیبهای تربیتی در«حوزهی نظر»
2- آسیبهای تربیتی در «حوزهی عمل»
آسیبهای نظری
آسیبهای تربیتی در حوزه نظری را می توان شامل دو آسیب جدی دانست:
1- غالب دانشجویان، تحلیل مستقل ندارند.
2- از تحلیلهای مقام معظم رهبریحفظه الله به درستی مطلع نیستند.
امروزه وقتی به دانشجویان میگوییم که چرا فعالیت مستقل نمیکنید؟ میگوید، ما تابع ولایت فقیه هستیم و فقط هر چه او بگوید را عمل میکنیم و در مقابل وقتی میگوییم شما اگر تابع ولایت فقیه هستید، آیا الآن میدانید نظر ولیفقیه در این موضوع خاص چیست؟ و متأسفانه مشاهده میکنیم که از آن هم خبر ندارند! امروزه دانشجویان نه تحلیل مستقل دارند و نه صحبتهای مقام معظم رهبریحفظه الله را پیگیری میکنند؛ همان یک جملهای که از تیتر سایت یا روزنامهای، کسی به او گفته را شنیده است و تحلیلشان را مطابق همان تنظیم میکنند! و این دو مشکل بی تحلیلی و بی خبری از نظر رهبری در نوع خود بسیار جدی هستند.
وضعیت مطلوبی که مقام معظم رهبریحفظه الله میخواهد، هر دو اینها است؛ یعنی یک دانشجو و جوان مؤمن انقلابی هم باید تمرین کند تا تحلیل مستقل داشته باشد و هم باید تحلیل خود را با تحلیل رهبری، نه لزوماً به عنوان ولی فقیه، بلکه به عنوان کسی که به نظر مسلطترین فرد به عرصهی سیاست کشور است، مقایسه کند و ببیند تحلیل رهبری چگونه است و تحلیل خودش با تحلیل او در کجا فاصله دارد؛ بعد اگر فاصله وجود داشت، بایدبررسی کند که آیا دستگاه تحلیل او اشکال دارد؟ یا خطایش موردی و جزئی بوده است که در این صورت، اینها را میشود رفع کرد.
مقام معظم رهبریحفظه الله تصریح دارند: «نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. اینجور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى دربارهى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضعگیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ معیار، تقوا باشد[1].»
پس دوستان دانشجویی که همیشه زیر پرچم ولایت خود را مخفی میکنند، از زیر آن پرچم بیرون بیایند! چرا که تصریح خود ایشان است که شما باید تحلیل مستقل داشته باشید؛ البته ممکن است که تحلیل شما اشتباه باشد، اما هیچ اشکالی ندارد؛ بالاخره دیکتهای که از روی کتاب نوشته شود، هیچ موقع غلط نمیشود، ولی وقتی که کتاب را میبندید و بناست تا خودتان دیکته بنویسید، ممکن است چند کلمه را هم غلط بنویسید. تا دیکته مستقل نوشته نشود، اشتباهاتش هم معلوم نخواهد شد.
بنابراین، یک دانشجو نه تنها موظف است تا طبق کلام مقام معظم رهبریحفظه الله، تحلیل مستقل داشته باشد بلکه باید بنابر آن تحلیل مستقل عمل کند. وقتی من تحلیل مستقل داشتم و به این نتیجه رسیدم که در جایی دارد یک اتفاق خطرناکی میافتد، طبیعتاً باید بروم و وظیفه خود را در قبال آن انجام دهم؛ یعنی علم و عمل، توأم است. وقتی کسی در تحلیل به نتیجهای رسید موظف است در عمل هم همان کار را انجام دهد، حال ممکن است اشتباهی رخ دهد(که باید آنها را اصلاح کرد)، ولی این در نوع خود ارزشمند است.
آسیبهای عملی
آسیبهای تربیتی در حوزه عمل شامل سه بخش است:
1- محدود شدن فعالیت سیاسی اغلب دانشجویان انقلابی به شعائر ثابت سیاسی
2- یأس و ناامیدی از تأثیر فعالیتهای سیاسی
3- رفتار دیپلماتیک
1- محدود شدن به شعائر ثابت سیاسی:
امروزه می بینیم که خیلی از دانشجویان با احساسی آمیخته با غرور میگویند: الحمدلله در روز جهانی قدس شرکت کردیم، در 22 بهمن و انتخابات هم شرکت کردیم و خدا را شاکریم که ما در فعالیت های سیاسی حضور فعال داریم! به این دوستان دانشجو باید گفت: زحمت کشیدید؛ شما به وظیفهتان عمل کردید، ولی این اعمال را آن پیرمرد و پیرزن 80 ساله و آن کشاورز و آن فردی هم که سواد ندارد هم انجام میدهند. آیا شمای دانشجو میخواهید بگویید که تمام فعالیتهای سیاسیتان با آن پیرزن و پیرمرد فرقی نمیکند؟!
در هر صورت بحثی بر روی آن دسته از فعالیت هایی که جزء تکالیف سیاسی هر قشری از جامعه است و شعائر ثابت انقلاب را زنده کند نیست؛ اما این قاعده و اصل را باید به یاد داشت که «هر میزانی از علم، باید به یک میزانی از عمل منتهی شود». نمیشود گفت کسی که صد واحد علم دارد، پنج واحد عمل کرده است و آن کسی که هزار واحد علم دارد هم پنج واحد عمل داشته است! این عندالله اصلاً قابل قبول نیست. او علمش در حدی است که تشخیص داده است که باید 22 بهمن، روز جهانی قدس، 9 دی و انتخابات را شرکت کند و کسی که مثلاً کارشناسی ارشد علوم سیاسی دارد هم همانها را شرکت کند و هیچ فعالیت دیگری نداشته باشد؟! این اصلاً قابل قبول و معقول نیست.
برخی دانشجویان وقتی موقع افتخار و توزیع عناوین افتخار میشود، میگویند: «ما افسر جنگ نرم هستیم»؛ اما موقع فعالیت که میشود میگویند: « ما سربازان گوش به فرمانیم!»؛ این درست و قابل قبول نیست. سرباز و افسر از جهت اطاعتپذیری یکی هستند؛ ولی فرقشان در این است که سرباز قدرت تشخیص ندارد؛ اما افسر قدرت تشخیص مستقل هم دارد و موظف است که به تشخیص مستقلش عمل کند. بالاخره، باید روشن کرد که فرق یک دانشجو با دیگر اقشار جامعه در چیست؟! اگر عمل سیاسی یک دانشجو به 22 بهمن، روز جهانی قدس و شرکت در انتخابات محدود شود ، این یعنی اینکه او از این همه دانشی که کسب کرده است، هیچ استفادهای نکرده است.
2- یأس و ناامیدی از تأثیرگذاری:
آسیب دوم مربوط به کسانی است که از تأثیرگذاریشان ناامید هستند؛ یعنی با اینکه در یک تجمع حضور پیدا میکنند، باز سوال میکنند که این چه فایده و اثری دارد؟ در این مورد، هم تحلیل فنی آن را میکنیم و هم از مقام معظم رهبریحفظه الله به عنوان کسی که در رأس امور است، مستند ارائه میکنیم.
مقام معظم رهبریحفظه الله میفرمایند:
«توصیهی من به فضای دانشجوئی و محیط دانشجوئی، همین مطلبی است که عرض کردم؛ یعنی خواستن، مطالبه کردن، داعیه داشتن؛ هم در زمینهی مسائل سیاسی و اجتماعی، هم در زمینهی مسائل علمی، هم در زمینهی مسائل خاص دانشگاهی؛ همراه با عقلانیت. من از اول انقلاب تا حالا، حتی در آن روزهایی هم که روزهای بعضی از تحرکات نامتناسب بود و من به دانشگاه تهران میآمدم و با جوانها صحبت میکردم، عقیده و سلیقهام همین بود که دانشجو باید از افراط و تفریط پرهیز کند؛ من با افراطکاری و زیادهرویهای گوناگون در هر جهتی، موافق نیستم. با اعتدال، با روش منطقی و صحیح مسائل را دنبال کنید و بدانید که خواست و پیگیری شما اثر دارد. این تصور غلط مبادا به ذهن بیاید که چه فایده دارد؛ نخیر، کاملاً فایده دارد. اگر مثلاً شعار عدالتخواهی که حالا یک مسئولی این را بر زبان آورده، گفته میشد، بعد هم تمام میشد، کسی در جامعه پرچم عدالتخواهی را به دست نمیگرفت. مطمئن باشید یک دولت عدالتخواه و یک گفتمان عدالتخواهی مثل امروز به وجود نمیآمد. شماها کردید؛ کار شما جوانها بود؛ به عنوان جنبش عدالتخواهی، به عنوان طرح مسئلهی عدالتخواهی – نمیخواهم حالا به یک تشکیلات خاص اشاره کنم - این را در دانشگاهها جوانهای مؤمن، جوانهای متعهد، جوانهای بامسئولیت مطرح کردند، گفتند؛ وقتی تکرار شد، به شکل یک گفتمان عمومی درمیآید و نتیجهاش را در گزینشهای مردم، در جهتگیریهای مردم، در شعارهای مردم، در انتخابات مردم، نشان میدهد[2].»
پس از نظر رهبری، تلاشهای چنین فردی اثر دارد. این اثر از نظر ما در سه بعد قابل توجه است:
الف) پختگی سیاسی و آشنایی با واقعیتها:
اولین اثر آن، اثری است که روی خود فرد دارد. به محض اینکه دانشجویی بخواهد وارد فعالیت سیاسی پیشروانه (نه آن فعالیتی که صدا و سیما یک ماه رویش تبلیغ کرده است و همه ی اذهان جامعه را نسبت به آن تحلیل مند کرده است) بشود، مجبور است تحلیل مستقل داشته باشد و لازمهی تحلیل مستقل داشتن، مطالعهی زیاد و دقیق است؛ چرا که آنقدر به او انتقاد وارد میشود، که همیشه باید برود و مثلاً دویست صفحه مطلب سیاسی بخواند؛ اما تا کسی حرکت مستقل نکند، نیاز به این دانش سیاسی پیدا نمیکند. پس در حرکت پیشروانه، دانش و تحلیل سیاسی فرد بالا رفته و پختگی سیاسی پیدا میکند.
پختگی سیاسی چگونه پیدا میشود؟ تا حرکتهای پیشروانه انجام نگیرد، برای فرد روشن نمیشود که در بخشهایی از جامعه چه خبر است. نحوه تعامل با وزارتخانهها، رسانهها و آشنایی با واقعیات جامعه، با درگیر در مسائل شدن، پیدا میشود. تا کسی وارد فعالیت سیاسی نشود، یک بخشهایی از سیاست تا آخر عمر برایش پنهان میماند. پس اولین تأثیری که فعالیتهای سیاسی پیشروانه دارد، این است که فرد را از این بچگی و خامی بیرون میآورد.
ب) جهتدهی افکار عمومی (گفتمانسازی):
دومین تأثیر، روی افکار عمومی است. به هر حال دانشجو یک جایگاه خاصی در ذهنیت مردم دارد. حرکت او با حرکت یک کارگر و تجمع کارگری و یا دانشآموزی فرق میکند. روی تحلیل دانشجوها حساب باز میشود؛ لذا دانشجو میتواند افکار عمومی را جهتدهی کند.
ج) اثرگذاری در رفتار دولتمردان:
سومین اثر این است که از طریق تأثیری که روی افکار عمومی گذاشته میشود، میتوان روی رفتار دولتمردان هم تأثیر گذار بود؛ دانشجویان از دو جهت روی دولتمردان تأثیر میگذارند: یکی اینکه آن دولتمردانی که همایده با دانشجویان هستند، جرأت میکنند حرفشان را محکمتر بزنند. وقتی یک دولتمرد بخواهد حرف بزند، نگاه میکند به جمع؛ چنانچه کسی همراهش نباشد، خود به خود، خودش را سانسور میکند و دیگر آنطور که باید تند حرف نمیزند؛ ولی اگر ببیند این حرفی که میزند، در جامعه طرفدار دارد، قوّت قلب میگیرد و حرفش را محکمتر بیان می کند.
اگر الآن هیچ حرفی در این چند سال از سادهزیستی مسئولین در کشور زده نمیشود و آنهایی که سادهزیستند، در محاق هستند، به این دلیل است که ما در این خصوص مطالبه نکرده ایم؛ ولی اگر یک جریان قوی مطالبهگری پا پیش گذارد و بگوید: «این تصریح صحبتهای رهبری است که مسئولین حق ندارند مانور تجمل بدهند»، آن موقع آن کسی هم که سادهزیست است، میتواند یک مقدار محکمتر حرف بزند.
از طرف دیگر، دولتمردی که حرف شما را قبول ندارند، وقتی ببیند که در افکار عمومی دارد علیه او موضعگیری میشود، خود را تعدیل خواهد کرد.
3-رفتار دیپلماتیک:
مشکل سومی که این روزها در نسل جدید دانشجویان بیشتر خود را نشان داده است، این است امروزه دانشجویان به گونه ای حرف میزنند و اظهار موضع می کنند که برای انسان سؤال میشود که این فرد چند سال در وزارت خارجه بوده است؟! اگر یک دانشجو منتقد دولت است، باید حرفش را صریح بگوید. دانشجو که بنا نیست مثل یک دیپلمات حرف بزند. جایگاه یک مسئول و دیپلمات یک جایگاه است و اقتضائاتی دارد و دانشجو در یک جایگاه دیگر است و اقتضائاتش فرق میکند. آن مسئول کار درستی میکند که صریح نمیگوید، ولی اگر دانشجو هم دقیقاً همان مصالح را رعایت کند، کار اشتباهی است.
آن چیزی که از جریان دانشجویی انتظار میرود، این است که اگر تشخیص داد یک حقیقتی درست است، با صراحت از آن حمایت کند و اگر به غلط بودن یک حرکت پی برد، با صراحت آن را نفی کند؛ البته منظور از صراحت این نیست که به کسی توهین شود. توهین و تحقیر و تمسخر نه، ولی صراحت لهجه و تحکّم صد در صد، بله. برای این مساله هم می توان علاوه بر توضیح عقلی در صبحتهای مقام معظم رهبریحفظه الله، هم این مضامین را یافت؛ ایشان میفرمایند:
«اگر شما جوانان نگاه به قلّههای آرمانی را کنار بگذارید، برآیندِ غلطی بهوجود خواهد آمد. برآیندِ آرمانگرایی شما و چالش مسؤولان با مصلحتها، برآیند معتدل و مطلوبی خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحتگرایی رفتید و گرایش مصلحتاندیشانه - یعنی صددرصد با واقعیتها کنار آمدن - وارد محیط فکری و روحی دانشجو و جوان شد، آنوقت همه چیز بههم میریزد و بعضی آرمانها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمانگرایی را رها کنند[3].»
یعنی اگر دانشجویی به این نتیجه رسید که مسئولی خط قرمز نظام را رد کرده است، موظف است بلند برسر او فریادبزندکه آقا شما خط قرمز را رد کرده ای!
به عنوان مثال، این جزء اولیات است که وقتی یک تیم مذاکره کنندهای از کشور شما با خارجیها مذاکره میکند، شما هر چهقدر از او در این جا مطالبه کنید، این اصلا تضعیف او محسوب نمیشود، بلکه برعکس، قدرت چانهزنی او را بیشتر میکند؛ اتفاقا هر چه سطح خواستهها بالاتر باشد، مایهی پشتگرمی تیم مذاکره کننده است و مسئول مذاکره کننده میتواند با استناد به اینها، بگوید: «این خواستهی مردم از من است و من نمیتوانم تخطی کنم، چون مؤاخذه میشوم»؛ لذا، این مایهی تأسف است که به خاطر افول رشد سیاسی در دانشجویان، امروزه چنین مسائل اولیهای نیازمند توضیح و تبیین است.
ادامه دارد...
[1] بیانات در دیدار دانشجویان 01/05/1393
[2]بیانات در دیدار دانشجویان نخبه و نفرات برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها17/07/1386
[3]بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکلها و جمعی از نخبگان دانشجویی۱۳۸۲/۰۸/۱۵