یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی

یادداشت های محمدوحید صافی اصفهانی

یادداشت های فرهنگی و ارتباطاتی محمدوحیدصافی
محمدوحیدصافی اصفهانی
عبد مسکین!

و در اعتبارات دنیا، طلبه دانشجوی مقطع دکتری رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) تهران

این وب نوشت، محملی است برای به اشتراک گذاری برخی تاملات، دل نوشته‌ها و یادداشت ها در حوزه‌ی مباحث اخلاقی، عقیدتی، فرهنگی، ارتباطاتی، سیاسی، اجتماعی، خاطرات آموزنده و ...

نقل کلیه‌ی مطالب بدون ذکر منبع بلامانع است.

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۶۹ مطلب توسط «محمدوحید صافی اصفهانی» ثبت شده است

گرامی باد یاد وخاطره ی استاد آیت الله مهدوی کنی(ره)

استاد آیت الله مهدوی کنی(ره) یک روحانی و عالم روزگارشناس و با بصیرت بود. او دین جدا از سیاست و حکومت را ناقص و ناتمام می دانست و به نقش و جایگاه ولایت و امامت در نیل انسان به کمال و اصلاح فرد و جامعه به درستی وقوف داشت. در راه مبارزه با حکومت فاسد و ظالم طاغوت، سالها مبارزه کرد و زندان رفت و شکنجه دید، اما از پیروزی راهی که امام خمینی با نهضت خود گشوده بود باز نایستاد.



او به راستی مصداق آیه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» بود. او قبل از پیروزی انقلاب، عضو شورای انقلاب بود و در نخستین روزهای پس از بیست و دوم بهمن سال پنجاه و هفت مسئولیت اداره کمیته انقلاب اسلامی را برعهده گرفت. در آن روزها بار سنگین برقراری نظم و امنیت در کشوری که در اثر انقلاب دچار آشفتگی و نابسامانی شده بود برعهده کمیته های انقلاب بود. شرح خدمات و بیان زحمات آیت الله مهدوی کنی در مدیریت کمیته انقلاب به تنهایی محتاج یک کتاب مفصل است. در سی و پنج سال بعد از پیروزی، مهدوی هر جا بار سنگینی را بر زمین می دید آن را بر دوش می گرفت. وزارت کشور، نخست وزیری، عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و سرانجام پذیرش ریاست مجلس خبرگان، آن هم در شرایطی که بعد از فتنه سال 88، چنین کاری ضرورت پیدا کرده بود. تغییر مدیریت مجلس خبرگان به برکت عقل و تقوا و سلامت اخلاقی او، با کمترین هزینه برای انقلاب، عملی شد.

آیت الله مهدوی کنی در بینش و نگرش سیاسی، اصولگرا بود و در روش و منش سیاسی، اعتدال داشت. اعتدال در نظر او به این معنی نبود که بخواهد به هر دو طرف حق و باطل، امتیاز بدهد، بلکه به این معنی بود که با حفظ اصول اعتقادی خود در سیاست، از گزافه گویی در سخن و تندروی در عمل بپرهیزد. او در عین حال که در اصول کوتاه نمی آمد و اهل معامله با جریانات سیاسی و جناحها نبود، در اظهارنظر نسبت به دیگران جانب احتیاط را رعایت می کرد و به شدت از حاشیه سازی و غوغا سالاری پرهیز داشت.

آیت الله مهدوی کنی، بعد از امام، راه امام را گم نکرد. در زمان امام خمینی، پیرو راستین او بود و بعد از او نیز عمار سیدعلی خامنه‌ای بود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۷
محمدوحید صافی اصفهانی
جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ق.ظ

آسیب شناسی رفتار (تربیت) سیاسی دانشجویان

چگونه یک دانشجوی بی تربیت سیاسی نباشیم؟!

(آسیب شناسی رفتار (تربیت) سیاسی  دانشجویان حزب اللهی)

مقدمه

در سال های گذشته و به خصوص در دهه ای که به جرات می توان آن را دهه‌ی تقابل اندیشه های اسلام لیبرال صفت با اسلام ناب محمدی نام گذاشت، یکی از مهمترین اصنافی که می توان در این تقابل برای حمایت از مکتب برتر که همان مکتب اسلام ناب است روی آن حساب باز کرد همان قشر آرمان خواه دانشجو و به خصوص طیف دانشجویان مسلمان حزب اللهی هستند. اما در این بین یکی از چالش های مهم پیش رو در عرصه ی فعالیت های روشنگرانه ی سیاسی و گفتمانی، نقص رفتاری این قشر و به تعبیری صحیح تر تربیت‌نایافتگی دانشجویان حزب اللهی است و در این نوشتار که حاصل تجارب فراوانی است به دنبال آسیب شناسی تربیت سیاسی دانشجویان حزب اللهی هستیم.

مطابق انتظاراتی که از سخنان بزرگان و بالاخص ولی معظم فقیه می توان برداشت نمود، دانشجوی مطلوب دانشجویی است که 6 محور در زندگی او وجود داشته باشد:

1- تحصیل 2- تهذیب 3- فعالیت سیاسی و فرهنگی 4- فعالیت جمعی و تشکیلاتی 5- ورزش و 6- تفریح.

از نظر ما یک دانشجوی کامل و جامع، دانشجویی است که هر 6 محور به تعادل در فعالیت های او وجود داشته باشد. اما غالباً شاهدیم که در این بین یک افراط و تفریط‌هایی وجود دارد. از یک سو برخی می‌خواهند دانشگاه را به یک دبیرستان تقلیل دهند و  از سوی دیگر برخی می‌خواهند آن را به یک باشگاه سیاسی تبدیل کنند. هیچ کدام از این دو درست نیست؛ نه تقلیل دانشگاه به دبیرستان درست است که به دانشجو فقط بگویند: «برو درست را بخوان!»؛ و نه حزب سیاسی کردن دانشگاه کار شایسته ای است. دانشجو باید درسش را بخواند، اما باید مطالبه‌گر هم باشد؛ فعالیت سیاسی هم داشته باشد؛ در عین حال باید توجه داشت که دانشگاه حزب هم نیست که فقط کار سیاسی در آن انجام شود. بنابراین، دانشجوی مطلوب، دانشجویی است که کار علمی بکند، کار سیاسی هم بکند؛ منتها با این ملاحضه که کار سیاسی او بر اساس کار علمی اوست؛ چون در اینجا یک تحلیل عالمانه دارد، فعالیت سیاسی انجام می دهد.

اگر کسی با تمسک به این که «کار دانشجو کار علمی است»، بخواهد بگوید که دانشجو نباید فعالیت سیاسی کند، این حرف او، خلاف صریح دستورات مقام معظم رهبریحفظه الله است و چنین کسی عملاً به جمهوری اسلامی ایران آسیب می‌زند. آن قشری که اتفاقاً باید به مسائل سیاسی کشور حساس‌تر باشد، قشر دانشجوست. اگر دانشجو خبر نداشته باشد که در این مملکت چه می‌گذرد وچه اتفاقاتی در حال رخ دادن است، پس چه کسی باید بداند؟ چه کسی در میان اقشار مختلف مردم، باید چشم بیدار و هشیار باشد؟!

آن قشری که سه ویژگی منحصر به فرد دارد و این سه ویژگی، به صورت جمع در سایر افراد وجود ندارد، دانشجو است و به همین دلیل، رسالت دانشجو منحصر به فرد است. عنصر آگاهی، عنصر آرمان‌گرایی و عنصر فراغت؛ این سه ویژگی، نقش ممتازی به جنس دانشجو می‌دهد و او را موظف می‌کند تا هم از مسائل سیاسی مطلع باشد و هم در قبال این مسائل مطالبه‌گری داشته باشد. اما در این باره نکته‌‌ی حائز اهمیتی وجود دارد و آن  این است که دانشجویان در رابطه با جنبه‌ی سیاسی و وظیفه‌ای که در این زمینه دارند، دارای آسیب‌هایی هستند که از آن مطابق آن چه در بالا بیان شد به «آسیب‌های تربیت سیاسی» یا «تربیت نایافتگی سیاسی» تعبیر می‌کنیم.

آسیب‌های تربیت سیاسی

آسیب‌های تربیت سیاسی دو دسته‌اند:

1- آسیب‌های تربیتی در«حوزه‌ی نظر»

2-  آسیب‌های تربیتی در «حوزه‌ی عمل»

آسیب‌های نظری

آسیب‌های تربیتی در حوزه نظری را می توان شامل دو آسیب جدی دانست:

‌1-  غالب دانشجویان، تحلیل مستقل ندارند.

‌2- از تحلیل‌های مقام معظم رهبریحفظه الله به درستی مطلع نیستند.

امروزه وقتی به دانشجویان می‌گوییم که چرا فعالیت مستقل نمی‌کنید؟ می‌گوید، ما تابع ولایت فقیه هستیم و فقط هر چه او بگوید را عمل می‌کنیم و در مقابل وقتی می‌گوییم شما اگر تابع ولایت فقیه هستید، آیا الآن می‌دانید نظر ولی‌فقیه در این موضوع خاص چیست؟ و متأسفانه مشاهده می‌کنیم که از آن هم خبر ندارند! امروزه دانشجویان نه تحلیل مستقل دارند و نه صحبت‌های مقام معظم رهبریحفظه الله را پیگیری می‌کنند؛ همان یک جمله‌ای که از تیتر سایت یا روزنامه‌ای، کسی به او گفته را شنیده است و تحلیلشان را مطابق همان تنظیم می‌کنند! و این دو مشکل بی تحلیلی و بی خبری از نظر رهبری در نوع خود بسیار جدی هستند.

وضعیت مطلوبی که مقام معظم رهبریحفظه الله می‌خواهد، هر دو این‌ها است؛ یعنی یک دانشجو و جوان مؤمن انقلابی هم باید تمرین کند تا تحلیل مستقل داشته باشد و هم باید تحلیل خود را با تحلیل رهبری، نه لزوماً به عنوان ولی فقیه، بلکه به عنوان کسی که به نظر مسلط‌ترین فرد به عرصه‌ی سیاست کشور است، مقایسه کند و ببیند تحلیل رهبری چگونه است و تحلیل خودش با تحلیل او در کجا فاصله دارد؛ بعد اگر فاصله وجود داشت، بایدبررسی کند که آیا دستگاه تحلیل او اشکال دارد؟ یا خطایش موردی و جزئی بوده است که در این صورت، این‌ها را می‌شود رفع کرد.

مقام معظم رهبریحفظه الله تصریح دارند: «نسبت به اشخاص، نسبت به جریان‌ها، نسبت به سیاست‌ها، نسبت به دولت‌ها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. این‌‌جور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى درباره‌‌ى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ می‌کند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیم‌‌گیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ معیار، تقوا باشد[1]

پس دوستان دانشجویی که همیشه زیر پرچم ولایت خود را مخفی می‌کنند، از زیر آن پرچم بیرون بیایند! چرا که تصریح خود ایشان است که شما باید تحلیل مستقل داشته باشید؛ البته ممکن است که تحلیل شما اشتباه باشد، اما هیچ اشکالی ندارد؛ بالاخره دیکته‌ای که از روی کتاب نوشته شود، هیچ موقع غلط نمی‌شود، ولی وقتی که کتاب را می‌بندید و بناست تا خودتان دیکته بنویسید، ممکن است چند کلمه را هم غلط بنویسید. تا دیکته مستقل نوشته نشود، اشتباهاتش هم معلوم نخواهد شد.

بنابراین، یک دانشجو نه تنها موظف است تا طبق کلام مقام معظم رهبریحفظه الله، تحلیل مستقل داشته باشد بلکه باید بنابر آن تحلیل مستقل عمل کند. وقتی من تحلیل مستقل داشتم و به این نتیجه رسیدم که در جایی دارد یک اتفاق خطرناکی می‌افتد، طبیعتاً باید بروم و وظیفه خود را در قبال آن انجام دهم؛ یعنی علم و عمل، توأم است. وقتی کسی در تحلیل به نتیجه‌ای رسید موظف است در عمل هم همان کار را انجام دهد، حال ممکن است اشتباهی رخ دهد(که باید آن‌ها را اصلاح کرد)، ولی این در نوع خود ارزشمند است.

آسیب‌های عملی

آسیب‌های تربیتی در حوزه عمل شامل سه بخش است:

1- محدود شدن فعالیت سیاسی اغلب دانشجویان انقلابی به شعائر ثابت سیاسی

2- یأس و ناامیدی از تأثیر فعالیت‌های سیاسی

3- رفتار دیپلماتیک

1-  محدود شدن به شعائر ثابت سیاسی:

امروزه می بینیم که خیلی از دانشجویان با احساسی آمیخته با غرور می‌گویند: الحمدلله در روز جهانی قدس شرکت کردیم، در 22 بهمن و انتخابات هم شرکت کردیم و خدا را شاکریم که ما در فعالیت های سیاسی حضور فعال داریم!  به این دوستان دانشجو باید گفت: زحمت کشیدید؛ شما به وظیفه‌‌تان عمل کردید، ولی این اعمال را آن پیرمرد و پیرزن 80 ساله و آن کشاورز و آن فردی هم که سواد ندارد هم  انجام می‌دهند. آیا شمای دانشجو می‌خواهید بگویید که تمام فعالیت‌های سیاسی‌تان با آن پیرزن و پیرمرد فرقی نمی‌کند؟!

در هر صورت بحثی بر روی آن دسته از فعالیت هایی که جزء تکالیف سیاسی هر قشری از جامعه است و شعائر ثابت انقلاب را زنده کند نیست؛ اما این قاعده و اصل را باید به یاد داشت که «هر میزانی از علم، باید به یک میزانی از عمل منتهی شود». نمی‌شود گفت کسی که صد واحد علم دارد، پنج واحد عمل کرده است و آن کسی که هزار واحد علم دارد هم پنج واحد عمل داشته است!  این عندالله اصلاً قابل قبول نیست. او علمش در حدی است که تشخیص داده است که باید 22 بهمن، روز جهانی قدس، 9 دی و انتخابات را شرکت کند و کسی که مثلاً کارشناسی ارشد علوم سیاسی دارد هم همان‌ها را شرکت کند و هیچ فعالیت دیگری نداشته باشد؟! این اصلاً قابل قبول و معقول نیست.

برخی دانشجویان وقتی موقع افتخار و توزیع عناوین افتخار می‌شود، می‌گویند: «ما افسر جنگ نرم هستیم»؛ اما موقع فعالیت که می‌شود می‌گویند: « ما سربازان گوش به فرمانیم!»؛ این درست و قابل قبول نیست. سرباز و افسر از جهت اطاعت‌پذیری یکی هستند؛ ولی فرقشان در این است که سرباز قدرت تشخیص ندارد؛ اما افسر قدرت تشخیص مستقل هم دارد و موظف است که به تشخیص مستقلش عمل کند. بالاخره، باید روشن کرد که فرق یک دانشجو با دیگر اقشار جامعه در چیست؟! اگر عمل سیاسی یک دانشجو به 22 بهمن، روز جهانی قدس و شرکت در انتخابات محدود شود ، این یعنی این‌که او از این همه دانشی که کسب کرده ‌است، هیچ استفاده‌ای نکرده‌ است.

2- یأس و ناامیدی از تأثیرگذاری:

آسیب دوم مربوط به کسانی است که از تأثیرگذاری‌شان ناامید هستند؛ یعنی با این‌که در یک تجمع حضور پیدا می‌کنند، باز سوال می‌کنند که این چه فایده‌ و اثری دارد؟ در این مورد، هم تحلیل فنی آن را می‌کنیم و هم از مقام معظم رهبریحفظه الله به عنوان کسی که در رأس امور است، مستند ارائه می‌کنیم.

مقام معظم رهبریحفظه الله می‌فرمایند:

«توصیه‌ی من به فضای دانشجوئی و محیط دانشجوئی، همین مطلبی است که عرض کردم؛ یعنی خواستن، مطالبه کردن، داعیه داشتن؛ هم در زمینه‌ی مسائل سیاسی و اجتماعی، هم در زمینه‌ی مسائل علمی، هم در زمینه‌ی مسائل خاص دانشگاهی؛ همراه با عقلانیت. من از اول انقلاب تا حالا، حتی در آن روزهایی هم که روزهای بعضی از تحرکات نامتناسب بود و من به دانشگاه تهران می‌آمدم و با جوان‌ها صحبت می‌کردم، عقیده و سلیقه‌ام همین بود که دانشجو باید از افراط و تفریط پرهیز کند؛ من با افراط‌کاری و زیاده‌روی‌های گوناگون در هر جهتی، موافق نیستم. با اعتدال، با روش منطقی و صحیح مسائل را دنبال کنید و بدانید که خواست و پیگیری شما اثر دارد. این تصور غلط مبادا به ذهن بیاید که چه فایده دارد؛ نخیر، کاملاً فایده دارد. اگر مثلاً شعار عدالت‌خواهی که حالا یک مسئولی این را بر زبان آورده، گفته می‌شد، بعد هم تمام می‌شد، کسی در جامعه پرچم عدالت‌خواهی را به دست نمی‌گرفت. مطمئن باشید یک دولت عدالت‌خواه و یک گفتمان عدالت‌خواهی مثل امروز به وجود نمی‌آمد. شماها کردید؛ کار شما جوان‌ها بود؛ به عنوان جنبش عدالت‌خواهی، به عنوان طرح مسئله‌ی عدالت‌خواهی  نمی‌خواهم حالا به یک تشکیلات خاص اشاره کنم - این را در دانشگاه‌ها جوان‌های مؤمن، جوان‌های متعهد، جوان‌های بامسئولیت مطرح کردند، گفتند؛ وقتی تکرار شد، به شکل یک گفتمان عمومی درمی‌آید و نتیجه‌اش را در گزینش‌های مردم، در جهتگیری‌های مردم، در شعارهای مردم، در انتخابات مردم، نشان می‌دهد[2]

پس از نظر رهبری، تلاش‌های چنین فردی اثر دارد. این اثر از نظر ما در سه بعد قابل توجه است:

الف) پختگی سیاسی و آشنایی با واقعیت‌ها:

اولین اثر آن، اثری است که روی خود فرد دارد. به محض این‌که دانشجویی بخواهد وارد فعالیت سیاسی پیش‌روانه (نه آن فعالیتی که صدا و سیما یک ماه رویش تبلیغ کرده است و همه ی اذهان جامعه را نسبت به آن تحلیل مند کرده است) بشود، مجبور است تحلیل مستقل داشته باشد و لازمه‌ی تحلیل مستقل داشتن، مطالعه‌ی زیاد و دقیق است؛ چرا که آن‌قدر به او انتقاد وارد می‌شود، که همیشه باید برود و مثلاً دویست صفحه مطلب سیاسی بخواند؛ اما تا کسی حرکت مستقل نکند، نیاز به این دانش سیاسی پیدا نمی‌کند. پس در حرکت پیش‌روانه، دانش و تحلیل سیاسی فرد بالا رفته و پختگی سیاسی پیدا می‌کند.

پختگی سیاسی چگونه پیدا می‌شود؟ تا حرکت‌های پیشروانه انجام نگیرد، برای فرد روشن نمی‌شود که در بخش‌هایی از جامعه چه خبر است. نحوه تعامل با وزارت‌خانه‌ها، رسانه‌ها و آشنایی با واقعیات جامعه، با درگیر در مسائل شدن، پیدا می‌شود. تا کسی وارد فعالیت سیاسی نشود، یک بخش‌هایی از سیاست تا آخر عمر برایش پنهان می‌ماند. پس اولین تأثیری که فعالیت‌های سیاسی پیشروانه دارد، این است که فرد را از این بچگی و خامی بیرون می‌آورد.

ب) جهت‌دهی افکار عمومی (گفتمان‌سازی):

دومین تأثیر، روی افکار عمومی است. به هر حال دانشجو یک جایگاه خاصی در ذهنیت مردم دارد. حرکت او با حرکت یک کارگر و تجمع کارگری و یا دانش‌آموزی فرق می‌کند. روی تحلیل دانشجوها حساب باز می‌شود؛ لذا دانشجو می‌تواند افکار عمومی را جهت‌دهی کند.

ج) اثرگذاری در رفتار دولت‌مردان:

سومین اثر این است که از طریق تأثیری که روی افکار عمومی گذاشته می‌شود، می‌توان روی رفتار دولت‌مردان هم تأثیر گذار بود؛ دانشجویان از دو جهت روی دولت‌مردان تأثیر می‌گذارند: یکی این‌که آن دولت‌مردانی که هم‌ایده با دانشجویان هستند، جرأت می‌کنند حرفشان را محکم‌تر بزنند. وقتی یک دولت‌مرد بخواهد حرف بزند، نگاه می‌کند به جمع؛ چنانچه کسی همراهش نباشد، خود به خود، خودش را سانسور می‌کند و دیگر آن‌طور که باید تند حرف نمی‌زند؛ ولی اگر ببیند این حرفی که می‌زند، در جامعه طرفدار دارد، قوّت قلب می‌گیرد و حرفش را محکم‌تر بیان می کند.

اگر الآن هیچ حرفی در این چند سال از ساده‌زیستی مسئولین در کشور زده نمی‌شود و آنهایی که ساده‌زیستند، در محاق هستند، به این دلیل است که ما در این خصوص مطالبه نکرده ایم؛ ولی اگر یک جریان قوی مطالبه‌گری پا پیش گذارد و بگوید: «این تصریح صحبت‌های رهبری است که مسئولین حق ندارند مانور تجمل بدهند»، آن موقع آن کسی هم که ساده‌زیست است، می‌تواند یک مقدار محکم‌تر حرف بزند.

از طرف دیگر، دولت‌مردی که حرف شما را قبول ندارند، وقتی ببیند که در افکار عمومی دارد علیه او موضع‌گیری می‌شود، خود را تعدیل خواهد کرد.

3-رفتار دیپلماتیک:

مشکل سومی که این روزها در نسل جدید دانشجویان بیشتر خود را نشان داده است، این است امروزه دانشجویان به گونه ای حرف می‌زنند و اظهار موضع می کنند که برای انسان سؤال می‌شود که این فرد چند سال در وزارت خارجه بوده است؟! اگر یک دانشجو منتقد دولت است، باید حرفش را صریح بگوید. دانشجو که بنا نیست مثل یک دیپلمات حرف بزند. جایگاه یک مسئول و دیپلمات یک جایگاه است و اقتضائاتی دارد و دانشجو در یک جایگاه دیگر است و اقتضائاتش فرق می‌کند. آن مسئول کار درستی می‌کند که صریح نمی‌گوید، ولی اگر دانشجو هم دقیقاً همان مصالح را رعایت کند، کار اشتباهی است.

آن چیزی که از جریان دانشجویی انتظار می‌رود، این است که اگر تشخیص داد یک حقیقتی درست است، با صراحت از آن حمایت کند و اگر به غلط بودن یک حرکت پی برد، با صراحت آن را نفی کند؛ البته منظور از صراحت این نیست که به کسی توهین شود. توهین و تحقیر و تمسخر نه، ولی صراحت لهجه و تحکّم صد در صد، بله. برای این مساله هم می توان علاوه بر توضیح عقلی در صبحت‌های مقام معظم رهبریحفظه الله، هم این مضامین را یافت؛ ایشان می‌فرمایند:

«اگر شما جوانان نگاه به قلّه‌های آرمانی را کنار بگذارید، برآیندِ غلطی به‌وجود خواهد آمد. برآیندِ آرمان‌گرایی شما و چالش مسؤولان با مصلحت‌ها، برآیند معتدل و مطلوبی خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحت‌گرایی رفتید و گرایش مصلحت‌اندیشانه - یعنی صددرصد با واقعیت‌ها کنار آمدن - وارد محیط فکری و روحی دانشجو و جوان شد، آن‌وقت همه چیز به‌هم می‌ریزد و بعضی آرمان‌ها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمان‌گرایی را رها کنند[3]

یعنی اگر دانشجویی به این نتیجه رسید که مسئولی خط قرمز نظام را رد کرده است، موظف است بلند برسر او فریادبزندکه آقا شما خط قرمز را رد کرده ای!

به عنوان مثال، این جزء اولیات است که وقتی یک تیم مذاکره کننده‌ای از کشور شما با خارجی‌ها مذاکره می‌کند، شما هر چه‌قدر از او در این جا مطالبه کنید، این اصلا تضعیف او محسوب نمی‌شود، بلکه برعکس، قدرت چانه‌زنی او را بیشتر می‌کند؛ اتفاقا هر چه سطح خواسته‌ها بالاتر باشد، مایه‌ی پشت‌گرمی تیم مذاکره کننده است و مسئول مذاکره کننده می‌تواند با استناد به این‌ها، بگوید: «این خواسته‌ی مردم از من است و من نمی‌توانم تخطی کنم، چون مؤاخذه می‌شوم»؛ لذا، این مایه‌‌ی تأسف است که به خاطر افول رشد سیاسی در دانشجویان، امروزه چنین مسائل اولیه‌ای نیازمند توضیح و تبیین است.

 

ادامه دارد...



[1] بیانات در دیدار دانشجویان 01/05/1393

[2]بیانات در دیدار دانشجویان نخبه و نفرات برتران کنکور و فعالان تشکل‌های سیاسی فرهنگی دانشگاه‌ها‌17/07/1386

[3]بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکل‌ها و جمعی از نخبگان دانشجویی۱۳۸۲/۰۸/۱۵

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۲
محمدوحید صافی اصفهانی

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۳
محمدوحید صافی اصفهانی


و قتی که بی تعهد ها کربلا رفتن را بر ما حرام می کنند!



روز بیست و ششم خرداد ماه سال 1358 امام خمینی رحمت الله علیه در پیامی مردم ایران را به جهادی همگانی برای سازندگی ایران دعوت می کند و مسئولینی که برای عبادتی مستحب قصد تشرف به مکه ومدینه را دارند را به خاطر بارسنگین سارندگی که بر دوششان است بر حذر می‌دارد! متن کامل این پیام در روزنامه های 27 خرداد منتشر می شود. در بخشی از این پیام که در روزنامه اطلاعات بیست و هفتم خرداد ماه سال 58 منتشر شده آمده است:

 « همه موفق باشند که در این جهاد شرکت کنند و این خرابه را بسازند و برادران خود را کمک نمایند، که شاید هیچ عبادتی بالاتر از این عبادت نباشد. بلکه من از اشخاصی که برای زیارت ها مثل زیارت مکه معظمه و مدینه منوره می خواهند به طور استحباب بروند، از آن ها می خواهم و تقاضا می کنم که شما برای ثواب می خواهید مکه مشرف بشوید و یا می خواهید مدینه منوره و یا به عتبات مشرف شوید، امروز ثوابی بالاتر از این نیست که به برادران خودتان کمک کنید. و این سازندگی را همه با هم شروع کنید که ایران خودتان درست ساخته بشود و برادران شما نجات یابند. خداوند به همه شما اجر عنایت می‌کند وهمان ثوابی را که شما از زیارت ها می خواهید، خداوند به شما در این جهاد خواهد داد.»

و اما مشکل و معضل امروز ما این است که بی تعهدها کربلا رفتن را برما حرام می کنند...

شکی نیست که بر زیارت قبور ائمه‌ی اطهار و عبادات مربوط به حج وعمره‌ی مشرفه، برکات، ثواب و فضائل بیشماری بار خواهد بود و از جمله مصادیق بارز تعظیم شعائر الهی همین زیارت رفتن ها و فعالیت‌هایی عبادی همچون مراسم پیاده روی اربعین، حج عمره و از این قبیل است. منتها مشکلی که در دهه‌های گذشته باعث کندی حرکت و سستی جریان های مومن وحزب اللهی گشته است خالی نمودن گردن خود از تعهدات اصلی و مبنایی خود و بهانه قرار دادن اموری عبادی همچون زیارت اربعین و از این دست وظایف است. این مسئله البته محدود به این مثال نمی‌شود و به طور عام یکی از چالش های اساسی فرهنگی جامعه‌ی ایران است که بنده از آن به عنوان ضعف تعهد و اخلاق اسلامی و مسئولیت ناپذیری در بین عموم مومنین حزب اللهی تعبیر می کنم. دانشجویی را فرض کنید که طبق وظیفه‌ی اصلی خود و با صرف وقت و هزینه های فراوان از بیت المال و... .فعالیت مبنایی خود را باید علم آموزی و تعلیم و تعلّم بداند و در این بین توسط او همه کاری انجام می شود الاّ تحصیل و علم آموزی! از هیئت رفتن های چندباره در هفته ، تا مشهد و قم وکربلا و شاه چراغ سالانه و اردوهای جهادی دوسه ماهه در سال و پرداختن به فعالیت های عام النفعه دیگر در سایر ایام سال! و تنها کاری که درست انجام نمی پذیرد تحصیل و علم آموزی ازسوی اوست!

در مثال دیگر دانشجویان بسیجی را در نظر بگیرید که وظیفه‌ی اصلی خود که همانا رصد فضای علمی و فرهنگی کلان کشور، مطالبه‌گری تخصصی از مسئولین کلان در عرصه های داخلی و بین المللی، تولید علم اسلامی و.... را رها کرده و سطح خود را تا یک بسیج محلی تنزل می دهند و منتهی‌الیه بسیجی گری خود را اردوی راهیان نور و کربلارفتن های چندباره و ... قرار می دهند و وقتی از ان ها دعوت می‌شود که وارد مسائل اساسی روز که آینده‌ی کشور و انقلاب اسلامی به آن وابسته است بشوند می گویند درس داریم و وظیفه ی ما این کارها نیست! جای تعجب است که کربلا رفتن و زیارت قبور ائمه و بالا انداختن آجر در فلان روستا برای ساخت دستشویی روستائیان را وظیفه‌ی خود می‌دانند و از درس و زندگی برایش می‌زنند ولی مطلع بودن نسبت به اخبار و جهت گیری عملی در مسائل سخت وپیچده‌ی فرهنگی و سیاسی انقلاب اسلامی را وظیفه ی خود نمی دانند.

آیا ایجاد این قبیل روحیه های بی تفاوت منشانه و تقویت این سبک از اسلام آمریکایی در سال های گذشته، علتی جز اسلام شناسی غلط جریان حزب الله و به نوعی تحریف تکالیف اسلامی و چیستی این تکالیف در میان قشرهای مذهبی و ایمانی دارد؟!

بزرگی می گفت که در طول تاریخ اگر همه‌ی مومنین به تعهداتشان عمل می‌کردند، هیچ گاه بار بر دوش عده‌ی اندکی نمی‌افتاد و آن عده‌ی اندک هم مانند آن عده ی کثیرِ به ظاهر مسلمان،به لذت های معنوی فوق برنامه ی خود می رسیدند و از برخی لذت ها محروم نمی شدند! من این گونه می گویم: در این ایام ماه صفرسال 1437 قمری- بی تعهد ها کربلا رفتن را بر ما حرام می کنند! و با خالی کردن دوش خودشان از بار تعهدات انقلابی و فرهنگی خودشان و تنها گذاشتن ما در عرصه ی جنگ نرم فرهنگی و مقابله با نفوذ فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی به بهانه ی زیبای سرگرم شدن به مناسک دینی و لذت معنوی، باعث می شوند که سال به سال آرزوی زیارت کربلا بر این دل های غم دیده ی ما بماند و صد البته این غم بر دل، چه غم زیبایی است. غم کربلای حسینی که در معضلات فرهنگی جامعه خویش تعریف می شود و تلاشی که تو در جبهه ی سازندگی فرهنگی انجام می‌دهی و اربابت حسین از کربلا به زیارت تو  خواهدآید!

 

اسلام با این مخالف است که اگر کسی مسئولیت وتعهدی داشته باشد _ که مطابق تمامی روایات و مطابق آیه ی صریح قرآن تعهد بر دوش انسان مانند امر واجب است و ترک این تعهد حرام است _ آن را برای کار دیگری که اولویت وتعهد آن نیست ترک کند و فعلی را که زودتر به آن تعهد داده است را رها کند و وحدت رویه ی خود و اطرافیان خود را پایمال سازد.

«والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛ و مومنین کسانی هستند که امانت ها و عهدهائی را که می بندند مراعات می کنند.» (مومنون/ 8 و معارج/ 32)

«و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا؛ و به عهد خود وفا کنید زیرا عهد مورد مسئولیت است.» (اسراء/ 34)

 از این روشن می شود که هر تعهدی با قطع نظر از جنبه خَلقی آن، جنبه الهی دارد که مورد مسئولیت قرار می گیرد، این است معنای آن قضیه ای که می توان به عنوان اصل کلی از اسلام انتزاع نمود. که عبارت است از (هر حق الناسی، دارای بعد حق الهی نیز می باشد) یعنی از مسئولیت الهی مردم درباره تعهدها می توان اثبات کرد که این مورد هم یکی از روشنترین مصادیق تلازم حق الناس و حق الله است.

به امید اسلامی ناب تر برای جمیع برادران ایمانی خویش....

والسلام 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۲
محمدوحید صافی اصفهانی
پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۲۶ ب.ظ

سنگرهای خالی، پُزهای عالی!

سنگرهای خالی، پُزهای عالی!

نگاهی انتقادی به دیدگاههای کلان غیرکارشناسی به مقوله فرهنگ وهنر در ایران


نوشته: محمّد وحید صافی اصفهانی



داستان توسعه در جهان ازقرن 18 میلادی به وجودآمد، ایده‌ای که می‌خواست رفاه و آزادی وسعادت را برای مردم جهان فراهم کند و انسان زمینی را از کمبود‌های مادی ومعنوی که او را نشانه می‌رفتند رها سازد! این ایده یک مبنای اصلی داشت وآن این بود که اگر ما بتوانیم مصالح مادی رابرای انسان ها ارتقاء بخشیم به این هدف- یعنی همان رفاه وآزادی وسعادت- رسیده ایم.ایده ی توسعه بر این اعتقاد بودکه می‌شود به کمک تکنولوزی وعلم، رفاه را برای مردم فراهم آورد، امّا وقوع اتّفاقاتی، منجر به نقد این دیدگاه شد،ازجمله بعد از چندین سال حکمرانیِ این نوع طرزِ تفکر،نه تنها اثری از رفاه وآزادی وبرابری دیده نشد بلکه اختلاف های طبقاتی واستعمارها وظلم های قشری روز به روز حجیم‌تر شد وایضاً بسیاری از آفت‌های اجتماعی نظیر اعتیاد،طلاق و... رو به افزایش گذاشت ودر کشورهای غیر‌غربی وبه اصطلاح توسعه نیافته، ایده نوسازی نه تنها اثر مثبت بلکه آثار منفی بسیاری گذاشت مثلا از صنعت آنها مونتاژ در‌آمد واز نظام آموزشی آنها میرزا بنویس وهمچنین در مباحث اجتماعی وفرهنگی نه تنها به نوسازی نرسیدند بلکه سنت ها ومیراث فرهنگی اصیل خود را از دست دادند.این بود که پس از چندی، نگاه توسعه گرا یا همان پارادایم اقتصادگرا به پایان خود نزدیک شد واین بار دیدگاه جدیدی به نام فرهنگ‌گرایی پدیدآمد که در این نوع دید،علاوه بر شاخص‌های مادی،شاخص‌های انسانی نیز مدنظر بود.شاخص‌هایی نظیر ایده‌های رضایت از زندگی،کیفیت زندگی،مشارکت افراد در فرآیند توسعه و...

دیدگاه فرهنگ‌گرا تاقبل از سال‌های 1990 معتقدبود که باید فرهنگ را در خدمت توسعه و رفاه بگیریم منتها از سال های 1990دید جدیدی شکل گرفت وآن دیدِ به خصوص، این بود که اساساً فرهنگ ابزاری برای رسیدن به توسعه ویاری بخش تحقق توسعه نیست بلکه فرهنگ هدف توسعه است ودر صورتی افزایش رفاه وتولیدات صنعتی مفید است که این افزایش ها به توسعه فرهنگی منجر شود.البته این انتهای کار نبود ودعوای جدید بر سر مفهوم توسعه فرهنگی شکل گرفت،از جمله عدّه‌ایی معتقد بودند که توسعه فرهنگی به معنای توسعه زیرساخت ها وخدمات فرهنگی نظیر آموزش‌عالی،سینما،روزنامه،کتاب،فیلم و... است وبه تعبیری هرچه مشارکت مردم در مصرف فرهنگ بیشتر باشد توسعه فرهنگی بیشتر است،مطابق این دیدگاه در حال حاضر جامعه‌ی آمریکا توسعه‌یافته‌تر از جامعه ی ایران است! چرا؟ چون آمریکایی ها بیشتر از ایرانی‌ها از سینما استفاده می‌کنند ویا بیشتر از ایرانی‌ها روزنامه می‌خوانند وسریال های تلویزیونی تماشا می‌کنند.

دسته ی دوم پیرامون مفهوم توسعه ی فرهنگی به این نظر معتقد بودن که توسعه ی فرهنگی یعنی این که چه کنیم که مردم در تولید فرهنگ نقش بیشتری داشته باشند وبه تعبیری هرچه مشارکت مردم یک جامعه در تولید فرهنگ بیشتر باشد،آن جامعه، توسعه یافته‌تراست ، واین دیدگاه ،یعنی دیدگاهی که مفهوم توسعه فرهنگی را مشارکت مردم در تولید فرهنگ می دانست نه در مصرف فرهنگ،دیدگاه صحیح تر ونظریه رایج در دهه های اخیر بود.

 همه آنچه از ابتدای این یادداشت تا بدین جا ملاحضه نمودید مقدمه ایی برای بیان مطلب مهمتر وبومیِ جامعه‌ی خودمان یعنی ایران اسلامی است وآن مطلب این است که مطابق دیدگاه توسعه فرهنگی به معنای مشارکت در تولید فرهنگ، تمام همّ وغم دستگاه های فرهنگی ونهادهای مسئول در حوزه فرهنگ وهنر وایضاً نوک پیکان توجّهات وحمایت های مادی ومعنوی آنها باید متوجه افزایش هرچه بیشتر مشارکت مردم در تولید فرهنگ باشد ونه در مصرف فرهنگ و به تعبیری جامعه بافرهنگ جامعه ایی است که تولیدکنندگان فرهنگی بیشتری داشته باشد نه مصرف کنندگان فرهنگی بیشتر.

کشورهای غربی مدّتهاست حول این نظریه مشغول کار جدّی علمی وعملی هستند وبعضاً در مواردی با تغییر سیاست‌های کلان خود منتهای تلاش خود را در تغییر وضع موجود خود می کنند مثلاً وزارت فرهنگ وارتباطات[1] فرانسه دیگر در برنامه خود ساختن سینما وکتابخانه وخانه های کتاب را به طور جدی پیگیری نمی کند اما حاضر است برای حمایت از کتابی که توسط یک شهروند فرانسوی نوشته شده است ویا حمایت از گروه یا سازمان مردم نهادی که به طور مستقل قصد برگزاری جلسات فکری وفرهنگی وتفریحی و... دارد میلیون ها یورو هزینه کند.

پرسش اصلی ما در اینجا این است که میزان توجه به این سیاست در کشور ما به چه مقدار است؟کشوری که مدعی است متّصف به آیینی است که هرآنچه سوال در حوزه های مختلف علوم وفنون اجتماعی است پاسخش در این آیین ودر لابلای گفتار ورفتار بزرگان این آیین یافت می شود! مثلا در کشور ما آیا بودجه ایی که برای پایگاهِ اجتماعیِ مسجد، به عنوان یک کارخانه تولید فرهنگ وکارگاه واقعی تربیت تولیدکننده‌ی فرهنگی ودر واقعیت اصیل ترین سازمان وتشکل مردم نهاد در نظر گرفته می‌شود با بودجه ایی که برای یک نمایشگاه وابزار مصرفی فرهنگی مثل سینما یا تلویزیون وضع می شود همخوانی دارد؟ اصلا از همخوانی بگذریم! آیا اساساً توجهی که به نهادی مثل مسجد وکانون های فرهنگی حول آن می‌شود به اندازه ی یک صدم توجهی که به سینما واعوان وانصار آن می‌شود می‌رسد؟

 کم هزینه‌ترین وپراثر‌ترین منبع فرهنگی کشور ما  یعنی همان مساجد- به غربت خود گرفتارند وپرهزینه‌ترین وکم اثرترین وقایع فرهنگی  چیزی مثل جشنواره فجر به اصطلاح جمهوری اسلامی! - در اقیانوس ریال های دولتی وتبلیغات ملی وتوجهات مسئولین دولتی غوطه ورند. داستان تکراری ودر عین حال قصّه وغصّه‌ی عجیبی است.در طول تاریخ اسلام هرکجا رویش وحرکت وکادرسازی دینی وملی مشاهده کرده ایم، خواستگاه همه مسجد ونشست های برادرانه دینی مستقل بوده است وکاری نداریم که عزیزان اندیشمند غربی پس از قرن ها بررسی وتجزیه وتحلیل تجربی به چنین نتیجه هایی رسیده اند که به جای تقویت وگسترش کالاها وابزارهای فرهنگی باید به تقویت خاستگاه‌های فرهنگی-تربیتی پرداخت واینگونه اصول صدها سال پیش توسط پیامبر مکرم اسلام(صل الله علیه وآله وسلم) وائمه اطهار تشیّع(علیهم السلام) به ما رسیده است،اصولی چون اهمّیِت پایگاه اجتماعی-فرهنگی مسجد به عنوان مهمترین مولّد و خاستگاه‌ فرهنگی-تربیتی و از این قبیل ...ودر قرن جاری بار دیگر ندای قدسی مردی آسمانی را می شنویم که آواز سر می دهد: سنگرها را پرکنید! مساجد سنگر است!

به نظر می رسد وقت آن رسیده باشد یک بار هم که شده حداقل در حوزه ی علوم انسانی ومسائل مربوط به اجتماعیات خودمان پای حرف دین ومسلک خود بنشینیم وبه جای برداشتن کاسه ی گدایی وراه افتادن درِ خانه ی علوم اجتماعی غربی  ومسلک های آبکی غیر وحیانی ،گوش جان بسپاریم به آوای خوش رب و وحی خودمان!

 

 



[1]  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۶
محمدوحید صافی اصفهانی


چکیده ای از فصل 7 و 8 کتاب فلسفه علوم اجتماعی؛ اثر تد بنتون و یان کرایب



فصل 7: عقلانیت انتقادی: critical realism

عقلانیت نه تنها ابزاری است که با آن می­توانیم رفتار فردی، فرهنگ­ها و اشکال حیات را درک کنیم بلکه ابزاری را ارائه می­دهد که با آن می­توانیم در مورد شکل­های متفاوت حیات قضاوت کنیم.

زادگاه نظریه

فرانکفورت،‌ جایی که موسسه پژوهش­های اجتماعی در سال 1923 تاسیس شد

کار آن

بسط مارکسیسم هگلی غیرکمونیستی

چهره های اصلی آن

تئودور آدورنو، مارکس هورکهایمر، هربرت مارکوزه و یورگن هابرماس.

تبار آن

به هگل و مارکس میرسد،‌ ولی تاکید بیشتر روی هگل است.

فرض

تاریخ ایده ها و تاریخ جهان فرآیندی دیالکتیکی دارد. و تاریخ جهان محصول تاریخ ایده هاست.

فرآیند

تز---) آنتی تز---) سنتز

مثلا سرمایه داری (تز)، و طبقه کارگر (آنتی تز)، انقلاب سوسیالیستی (سنتز)

منطق کلی

تقابل: اینکه در هر نظامی از مفاهیم، معنای یک مفهوم را فقط در ارتباط با مفاهیم گرداگردش و خصوصا مفاهیم متضادش، میتوان درک کرد. مثلا: بالا---) پایین

مشخصه تاریخ نظریه انتقادی

ایده نفی یا نگرش منفی (شرح و بسط امر منفی، مربوط به تغییر اجتماعی بنیادین، فرآیندی از رهایی است)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۹
محمدوحید صافی اصفهانی

چه انسان ها که قربانی بی اخلاقی ها در سیاست ورزی ایرانی ها نمی شوند!

بسم الله

در این نوشتار که حالتی دل نوشته دارد، قصد حمایت، رد، تایید یا تکذیب فرد یا جریان سیاسی خاصی را ندارم. صرفاً می خواهم از معضل و واقعیتی شرمناک در جامعه ی ایران صحبت نمایم که از سال ها پیش خمینی کبیر و مطهری‌ها و در روزگار کنونی امام خامنه ای و امثال ایشان، سیاسیون انقلاب اسلامی را از آن بیم می داده اند، اما گویا روز به روز این معضل نه تنها حل نمی‌شود و بلکه حادتر و شدیدتر می شود و این معضل چیزی جز بی‌تعهدی و عدم پایبندی سیاسیون به اخلاق نیست!

در انتخابات سال 92 می بینیم که سه فرد اصولگرا (آقایان حدادعادل و قالیباف و ولایتی) پیش از ایام تبلیغات انتخاباتی نشست خبری تشکیل می دهند و باهم ده‌ها عکس می‌گیرند و بیانیه منتشر می‌کنند که قطعاً و مسلماً از بین ما سه نفر فقط یک نفر وارد میدان خواهد شد و دونفر دیگر به نفع آن نفر سومِ انتخاب شده کنار خواهند کشید! اما در عین ناباوری هر سه نفر وارد عرصه می‌شوند و هرسه نفر باهم مناظره می کنند و آن یک نفر هم که پس از مدتی کنار می‌کشد(دکتر حدادعادل) رسماً اعلام می‌کند که به نفع جریان اصولگرایی کنار کشیده است و نه به نفع آن دو نفر دیگر!  آیا این شُوی سیاسی مسخره و مضحک دلیلی جر بی اخلاقی و نهادینه شدن و عادی شدن بی اخلاقی و بی تعهدی در بین سیاسیون ایران دارد؟!

کمی بعدتر دولتی روی کار می آید که با وعده های زیبای صد روزه و چند هفته ای مردم را ترغیب به رای دادن به خود می‌کند و وقتی که رای می‌آورد به تلویزیون می‌آید و می گوید که منظور من از صد روز فلا‌ن و بهمان بود و آن چیزی که در ایام تبلیغات گفتم این نبود و چیز دگری بود !!  آیا این چیزی جر بی‌تعهدی و بی اخلاقی و مصداق بارزی غیر از فریب و دروغ است؟

کمی قبل تر از چپ و راست به دولت دهم فشار وارد می‌شود که شما جن‌گیر دارید و شما ضد ولایت فقیه هستید و شما جریان انحرافی هستید و از این دست اتهامات که بر مبنای همین اتهامات، محبوبیت و اعتبار دولت اسلامی در بین مردم جامعه زیر سوال می رود و چه آبروها که نمی رود و و قتی دولت به کنار می رود دوستان حزب اللهی تازه به هوش می آیند و متوجه می شوند تمام این حرف ها، دسیسه ی جریان خاص و آقاخان منشانه‌ای بوده است که برای حریف خود که دل خونی از آن داشته است ترتیب داده بوده است و نه جن‌گیری در کار بوده است و نه انحرافی رخ داده است و نه ضد ولایت فقیه ای به وقوع پیوسته است!!

چه بسیار افراد، آبروها، شخصیت ها و دین هایی که روزانه و لحظه به لحظه بر سر منافعی پوچ در بین سیاسیون ایران دست به دست می شود و چه بسیار انسان ها که قربانی بی اخلاقی ها در سیاست ورزی ایرانی ها می شوند و ما کماکان به دنبال ریشه ی رواج بی اخلاقی در بین مردم می گردیم! آیا بی اخلاقی ها و معضلات اجتماعی موجود در جامعه علّتی جز بی اخلاقی خواص و سیاسیون دارد!


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۳
محمدوحید صافی اصفهانی

بسم الله

 

چکیده ی مقاله ی ابعاد نظام فکری آیت الله مرتضی مطهری 


اگر فایل اصلی مقاله مورد نیاز بود به بنده ایمیل بزنید.




ابعاد نظام فکری آیت الله مرتضی مطهری

· محمّد وحید صافی اصفهانی[1]


چکیده:

     در این نوشته که قصد بررسی مولفه‌های نظام فکری استاد شهید مطهری را دارد، سعی شده است بدنهی اصلی بحث حول سه پرسش سامان یابد. پرسش اوّل این است که اساساً چه نیازی به مطهری است؟ چرا ما در بین تمامی متفکّرین، درگذشته و در حال حاضر، به سراغ مطهری می‌رویم؟ قطعاً ومسلماً درگذشته وحال، ما متفکّرین زیادی داشتیم و داریم و پرسش اولیّه آن است که چرا ما در این بین، مطهری را برای کنکاش و جستجوی خود انتخاب می‌کنیم وبه تعبیری نیاز تاریخی ما به شهید مطهری حول کدام محور تبیین وتثبیت می‌شود؟

      دومین پرسش پیرامون نحوهی دریافت و فهم مطهری است، بدین معنا که وقتی ما پس از پاسخ به سؤال اول به این جمع‌بندی می‌رسیم که توجّه به مطهری یک پدیدهی خاصّی است و مثل سایر توجّه‌هایی که ما در زندگی خود می‌توانیم داشته باشیم نیست، حال مطهری را چگونه باید فهمید ومطالعه کرد؟

ونهایتاً سؤال سوم _ که پاسخ به این سؤال بیشتر حجم این گفتار را به خود اختصاص داده است _ این است که مؤلّفه‌های اصلی فکر مطهری چه چیزهایی است؟ و در پاسخ به این پرسش است که تلاش می‌شود یک شمّه یا یک تصویر اجمالی از نظام فکری مطهری ارائه شود.

 



کلیدواژه:

نظام فکری مطهری، تقابل سنت وتجدد، مطهری وعلامه طباطبائی، اعتباریات علامه طباطبائی، نقد علامه طباطبائی



     این مقاله در دست تصنیف و تالیف است.



[1]  دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و فرهنگ وارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۷
محمدوحید صافی اصفهانی

خلاصه کتاب ولایت فقیه سید روح الله موسوی خمینی

 

مسائل به دو گونه‌اند: استدلالی و تصدیقی

مسائل استدلالی نیاز به استدلال و دلیل‌آوری دارد. اما مسائل تصدیقی, تصور آن‌ها موجب تصدیق آن‌ها است. و بدیهی الوجود می‌باشد. «ولایت فقیه» از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق آن می‌شود و چندان احتیاج به استدلال ندارد. یعنی که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اگر به صورت اجمالی درک کرده باشد, ولایت فقیه را امری ضروری و بدیهی تشخیص خواهد داد.

 حال به علت اوضاع اجتماعی مسلمانان و حوزه‌های علمیه, به «ولایت فقیه» توجهی نمی‌شود واحتیاج به استدلال پیدا کرده است.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۹:۵۸
محمدوحید صافی اصفهانی
جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ب.ظ

داعش و تحوّلات فرهنگی_ارتباطی منطقه



داعش و تحوّلات فرهنگی_ارتباطی منطقه


(راهبرد غرب برای تداوم جنگ در خاورمیانه)


درگفتگویی با دکتر صباح زنگنه


کارشناس و تحلیل گر مسائل خاورمیانه


گفتگو از: محمدوحید صافی اصفهانی

safivahid@gmail.com

این مصاحبه ی تخصصی قبلا در ماهنامه ی «فرهنگ اسلامی» انتشار یافته و حق تالیف آن محفوظ است.




معرفی:

ساعت 10 صبح روز بیستم آذر سال 93 در دفتر ایشان واقع در خیابان فرمانیه‌ تهران قرار مصاحبه گذاشتیم. ساختمانی پنج‌طبقه و نوساز در خیابان دیباجی شمالی که تمامی درهای ورودی آن مجهز به سامانه انگشت نگاری امنیّتی است، حتی وقتی می‌خواهیم با آسانسور به طبقه پنجم که دفتر دکتر صباح زنگنه در آن واقع است برویم نگهبان وبه تعبیری مسئول پذیرش ساختمان خودش می‌آید و سامانه انگشت نگار آسانسور را لمس می‌کند تا درب آن باز شود و ما بتوانیم از آن استفاده کنیم.

وقتی از روی کنجکاوی از نگهبان ساختمان می‌پرسم که این ساختمان متعلّق به چه فعّالیّت یا ارگانی است در پاسخ می‌گوید: خصوصی است! قبل از شروع مصاحبه مسئول دفتر ایشان_ظاهراً_ می‌گوید: چایی میل می‌فرمایید یا قهوه یا شربت؟ و من و همراهم با رودربایستی می‌گوییم: تشکر، چیزی میل نداریم. دکتر صباح زنگنه خیلی آرام، شمرده و بافکر به سوالات ما پاسخ می‌دهد و در بین صحبت‌ها چندباری تلفن ایشان زنگ می‌خورد و در یک مورد از صدا و سیما به ایشان تماس می‌گیرند و پیرامون راهپیمایی عظیم اربعین حسینی علیه السلام از ایشان مصاحبه‌ی مختصری می‌گیرند.

 متن زیر حاصل گفتگوی دو ساعت و ده دقیقه‌ای من با ایشان پیرامون ابعاد مساله‌ی داعش وتحوّلات منطقه است:



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۵
محمدوحید صافی اصفهانی