گرامی باد یاد وخاطره ی استاد آیت الله مهدوی کنی(ره)
استاد آیت الله مهدوی کنی(ره) یک روحانی و عالم روزگارشناس و با بصیرت بود. او دین جدا از سیاست و حکومت را ناقص و ناتمام می دانست و به نقش و جایگاه ولایت و امامت در نیل انسان به کمال و اصلاح فرد و جامعه به درستی وقوف داشت. در راه مبارزه با حکومت فاسد و ظالم طاغوت، سالها مبارزه کرد و زندان رفت و شکنجه دید، اما از پیروزی راهی که امام خمینی با نهضت خود گشوده بود باز نایستاد.
او به راستی مصداق آیه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» بود. او قبل از پیروزی انقلاب، عضو شورای انقلاب بود و در نخستین روزهای پس از بیست و دوم بهمن سال پنجاه و هفت مسئولیت اداره کمیته انقلاب اسلامی را برعهده گرفت. در آن روزها بار سنگین برقراری نظم و امنیت در کشوری که در اثر انقلاب دچار آشفتگی و نابسامانی شده بود برعهده کمیته های انقلاب بود. شرح خدمات و بیان زحمات آیت الله مهدوی کنی در مدیریت کمیته انقلاب به تنهایی محتاج یک کتاب مفصل است. در سی و پنج سال بعد از پیروزی، مهدوی هر جا بار سنگینی را بر زمین می دید آن را بر دوش می گرفت. وزارت کشور، نخست وزیری، عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و سرانجام پذیرش ریاست مجلس خبرگان، آن هم در شرایطی که بعد از فتنه سال 88، چنین کاری ضرورت پیدا کرده بود. تغییر مدیریت مجلس خبرگان به برکت عقل و تقوا و سلامت اخلاقی او، با کمترین هزینه برای انقلاب، عملی شد.
آیت الله مهدوی کنی در بینش و نگرش سیاسی، اصولگرا بود و در روش و منش سیاسی، اعتدال داشت. اعتدال در نظر او به این معنی نبود که بخواهد به هر دو طرف حق و باطل، امتیاز بدهد، بلکه به این معنی بود که با حفظ اصول اعتقادی خود در سیاست، از گزافه گویی در سخن و تندروی در عمل بپرهیزد. او در عین حال که در اصول کوتاه نمی آمد و اهل معامله با جریانات سیاسی و جناحها نبود، در اظهارنظر نسبت به دیگران جانب احتیاط را رعایت می کرد و به شدت از حاشیه سازی و غوغا سالاری پرهیز داشت.
آیت الله مهدوی کنی، بعد از امام، راه امام را گم نکرد. در زمان امام خمینی، پیرو راستین او بود و بعد از او نیز عمار سیدعلی خامنهای بود.
بسم الله
جمله ی معروفی هست که می گوید: آدم قدر نعمت را تاهست و وجود دارد نمی داند! وقتی که نعمت از بین ما رفت آن موقع است که انسان تازه می فهمد که چه چیزی را از دست داده است.
آیت الله مهدوی کنی برای دانشگاه امام صادق (ع) نعمتی بودند! هرچند در سه چهار سال آخر عمرشان به دلیل کسالت هایی که داشتند مانند سابق نمی توانستند برای دانشگاه وقت بگذارند اما همان نفس حضورشان برای دانشگاه نعمتی بود! من باب این که حالا که دیگر ایشان در جمع ما نیستند فقدان این نعمت ولو به همان شکل سال های آخر بیشتر حس می شود!
دکتر آشنا در دومین گردهمایی سالانه ی فرهنگ وارتباطاتی های کشور خطاب به حاج آقا حرف های جالبی با بعض و اندوه گفت:
ایشان گفت خیلی ظرفیت تربیتی بالایی می خواهد که در یک نظام تربیتی دانشجویی بار بیاوری که به کم قانع نباشد و مطالبه گر و آرمان خواه باشد و اولین مطالبه گری و چموشی خودش را هم با تو انجام دهد و آن وقت تو در عین این که او را تحمل کنی، او را روز به روز رشدیافته تر و پخته تر کنی. این نوع نظام تربیتی ظرفیت عظیمی می خواهد.
جمع خوب و به یاد ماندنی ای بود.
کیک ده سالگی دانشکده فرهنگ و ارتباطات رونمایی شد.
در اواخر جلسه خطاب به حاج آقا گفتم حاج آقا تشریف بیاورید کیک را قاچ کنید!
یادش به خیر، حاج اقا به خنده افتادند و گفتند قاچ کنید دیگر چیست؟! اصفهانی ها به بریدن کیک می گویند قاچ کردن!؟
بعد از آن شب هرجا حاج آقا من را می دیدند با خنده می گفتند : جدیدا کیک قاچ نکرده ای!
روح آن عالم ربانی شاد و با
ارواح طیبه ی امام و شهدا محشور باد...
ان شاالله...
کلاس شناخت ارتباطات جمعی با استاد دکتر محمدهادی همایون
کلاس تمدن نوین اسلامی با استاد حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب
کلاس نظریه های جامعه شناسی با استاد دکتر زائری
کلاس فقه تخصصی با استاد حجت الاسلام والمسلمین علی دوست
کلاس نظریه های مدیریت با استاد دکتر گودرزی
کلاس تاریخ اجتماعی در ایران با استاد دکتر منظور الاجداد
گردهمایی سالانه ی فرهنگ وارتباطاتی های کشور! (سال 91)
با حضور استاد حدادعادل، دکتر آشنا، دکتر معدوی کنی، دکتر محسنیان راد، دکتر باهنر، دکتر حسن بشیر و سایر اساتید ودوستان
کلاس نظریه های ارتباطات با استاد دکتر
کلاس اقتصاد فرهنگ با استاد دکتر عادل پیغامی
کلاس تاریخ تحولات فرهنگ و ارتباطات در ایران با استاد دکتر احمد میرعابدینی
کلاس حقوق فرهنگ وارتباطات با استاد بزرگوار دکتر انصاری
کلاس نقد و تحلیل رادیو و تلویزیون با استاد دکتر خیامی
هندوانه های خانه ی حاج اقا معمار منتظرین هم مثل هندوانه های خانه ی خودمان قرمز رنگ بود!!!
الله اکبر...
باورتون میشه؟!!